ازدواج در هر آیینى، با قوانین و مقرّرات ویژه‏اى صورت مى‏گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته و ازدواج آنها با یکدیگر را صحیح می‌داند.

 

 

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به کسانی که پیوند زناشویی غیر مسلمانان را به بهانه اینکه عقد اسلامی بینشان جاری نشده باطل دانسته و ارتباط آنها با یکدیگر را نامشروع می پنداشتند فرمودند:

 

 

لِکُلِّ قَوْمٍ نِکَاحٌ. [1]

 

 

یعنی در هر آیینی قوانین و مقررات ویژه ای برای پیوند زناشویی وجود دارد که همان باعث جدایی ارتباط مشروع از نامشروع می شود.

 

 

حال اگر زن و مردی (در هر دین و آیینی) بر اساس آن مقررات، زندگی مشترکی را آغاز کردند رابطه شان مشروع خواهد بود و جایز و در غیر اینصورت ارتباطشان نامشروع و به لحاظ همان آیین خودشان غیر قانونی خواهد بود.

 

 

با این توضیحات فرق بین ازدواج با زنا روشن می شود: یکی ارتباط و پیوند مشروع و قانونمند است و دیگری ارتباطی غیر مشروع و بی ضابطه؛ چه در اسلام باشد و چه در غیر اسلام.

 

 

از اینجا بی‌اساسی این سخن که: «صیغه زنای شرعی است» روشن می‌شود؛ زیرا صیغه یا همان ازدواج موقت یک نکاح شرعی است ولی زنا یک ارتباط غیر شرعی و اصولاً در اسلام چیزی به نام حرام شرعی وجود ندارد؛ کار یا شرعی است یا غیر شرعی.

 

 

این هم که برخی «ازدواج موقت» را «هرزگی شرعی» می نامند نشانگر بی خبری ایشان از معنای «ازدواج» و «هرزگی» است. اگر کسی بداند که ازدواج یک پیوند قانونمند و بر اساس مقررات ویژه است و هرزگی روابط بی ضابطه و خارج از چهارچوب بین زنان و مردان است؛ دیگر این دو مقوله کاملاً از هم جدا را به هم نیامیخته و عادل را فاسق نمی خواند.

 

 

شرع یعنی قانون؛ قانونی برای زندگی با سعادت و هرزگی یعنی فرار از این قانون برای زندگی با نکبت. بر این اساس چگونه می توان هرزگی را بخشی از شرع دانست و یک کار کاملا شرعی را هرزگی نامید؟!

 

 

 

اما فرق بین ازدواج موقت (صیغه) و زنا

 

 

:: فرق اول

 

 

ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، پیوندی است که قرآن[2] و روایات اهل بیت علیهم السلام[3] بر جواز، صحت و درستی آن تأکید دارند. اما زنا رابطه‌ای‌ست غیر قانونی و خلاف شرع که قرآن[4] و روایات اهل بیت علیهم السلام [5] به شدت از آن نهی کرده اند و نیز در هر مکتب و آیینی که فطرت در آن دفن نشده باشد کاری است غیر انسانی و خلاف قانون.

 

 

اینکه امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: ما زَنا غیورٌ قَطُّ [6] ؛ هرگز انسان غیرتمند زنا نمی کند یا ما زَنا عَفیفٌ [7] ؛ هیچ انسان پاکدامنی زنا نمی کند. گویای همین مطلب است. امام علیه السلام نفرمود هیچ مومن یا مسلمانی خود را به این کار آلوده نمی کند؛ بلکه حضرت این سخن را درباره تمام کسانی فرمود که هنوز فطرت الهی شان فعال است و نفس می کشد.

 

 

 

:: فرق دوم

 

 

ازدواج موقت به مانند ازدواج دائم نیازمند اجرای صیغه است[8] که این صیغه بر خلاف تصور برخی، «دعا» نیست؛ بلکه عبارت‌هایی است که مفاد آن ابراز از سوی زوجه و قبول از سوی زوج برای شروع یک زندگی مشترک است و در اصطلاح به آن ایجاب و قبول گفته می شود که باید به قصد انشاء بیان شود. [9] این ایجاب و قبول گاهی به واسطه وکیل یا وکلای دو طرف صورت می گیرد که احکام خاص خود را دارد.

 

 

در حالی که در زنا، هیچ یک از این احکام وجود ندارد نه صیغه ای (تا چه رسد به قصد انشاء) نه ایجابی و نه قبولی.

 

 

 

:: فرق سوم

 

 

تمام احکام محرم و نامحرمی که در ازدواج دائم وجود دارد در ازدواج موقت نیز لحاظ می شود. برای مثال مرد به محض اینکه زنی را صیغه کرد دیگر حق ازدواج با مادر او را نخواهد داشت؛ آن زن هم دیگر حق ازدواج با پدر این مرد را ندارد و بسیاری از احکام دیگر.

 

 

ولی در زنا که سراسر بی بند و باری و عدم رعایت قوانین شرع است؛ این احکام از اساس معنا ندارد.

 

 

 

:: فرق چهارم

 

 

در ازدواج موقت پس از آنکه دو طرف از هم جدا شدند زن باید «عِده» نگه دارد. نگه داشتن عده به این معناست که زن تا پایان مدت مشخص که «عده» نام دارد، حق ازدواج و ارتباط زناشویی با مرد دیگری را ندارد. [10]

 

 

 

» نتیجه اینکه

 

 

فرق‌های اساسی بین ازدواج موقت و روابط نامشروع وجود دارد و هرگز نباید رابطه نامشروعی که مورد نفرت خداوند متعال است را به بهانه شباهت در مورد یا مواردی، همانند ازدواجی دانست که مورد عنایت قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) است و احکام و قوانین مشخص و الزام آور خاصی دارد.

 

 

 

 خب چرا باید صیغه بخوانیم؟!!!!!!!

آسانی «اجرای صیغه» و کمی زمانی که این کار می برد سبب شده تا عده‌ای اصل آن را ناچیز دانسته و از اهمیت آن غفلت کنند تا جایی که برخی نوشته‌اند:

 

 

«چه فرقی می‌کند که برای برقراری رابطه، اولش چیزی خوانده شود یا نه؟!»

 

 

 

از این عده می‌پرسیم:

 

 

آیا واقعاً فرقی بین رعایت یک قانون و رعایت نکردن آن نیست؟

 

 

برای مثال، شما رئیس بانک هستید. کسی به شما مراجعه کرده و تقاضای چند میلیون وام می‌کند. شما هم با تقاضای او موافقت می‌کنید به شرط آنکه او شرایط و تعهداتی را که بانک از او می‌خواهد در عرض چند دقیقه امضاء کرده و بپذیرد؛ اما او از شما می‌خواهد تا بدون گذراندن مراحل قانونی، خواسته او را اجابت کرده و پول را به او تحویل دهید. او این جمله را به شما می‌گوید:

 

 

«چه فرقی می کند من این چهار تا برگه را امضاء کنم یا نه؟ اصل آن نقل و انتقال پول است.»

 

 

شما چه جوابی به او می‌دهید؟

 

 

حق را به او می‌دهید و فوراً پول را در اختیارش می‌گذارید؟ یا به او می‌گویید درست است که چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد؛ اما کار باید طبق قانون باشد؛ اگر قانون اجرا نشد این نقل و انتقال دیگر نامش پرداخت وام نیست؛ اختلاس است.

 

 

با همین چند دقیقه، کارِ به آن خوبی، به کاری به این بدی تبدیل می‌شود بی‌آنکه تغییری در ظاهر آن پدید آمده باشد!

 

 

 

گذشته از این که در این مثال، قانون، قانون اعتباری انسانی است؛ ولی اجرای عقد برای ازدواج، قانون واقعی الهی است.


 

پی نوشت:

 

 

[1]. تهذیب الاحکام ۷/۴۷۲.

 

 

[2]. سوره نساء، آیه 24: فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُنَّ فَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً.

 

 

[3]. نک به وسایل الشیعه، کتاب النکاح، ج۲۰.

 

 

[4]. سوره اسراء، آیه 32: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً.

 

 

[5]. کافی ۵/۵۴۱ و ۵۴۳

 

 

[6]. غررالحکم، ص۶۸۴.

 

 

[7]. غررالحکم، ص۶۹۰.

 

 

[8]. تحریرالوسیله، ۲/۲۲۰و ۲۶۶.

 

 

[9]. تحریر الوسیله، ۲/۲۴۲.

 

 

[10]. این مدت، از لحظه جدایی شروع شده و تا پایان دومین عادت ماهیانه او پس از جدایی ادامه خواهد داشت. این حکم فروعات دیگری هم دارد. ر.ک به تحریرالوسیله ۲/۳۳۷.

 

 

[11]. سوره بقره، آیه 275.