جملات قصار

اینها جملات و تک بیت هایی هستند که برای دیگران پیامک زده ام

بعضی از جملات از خودم است

 

 

زندگی همین دویدن است

 

 اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک

 

مردم زیادند و پر توقع و خدا یکى ست و سریع الرضا. پس تو او را راضى کن.

 

 ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز - کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

 

روییست ماه پیکر و موییست مشکبوی - هر لاله ای که می دمد از خاک و سنبلی

 

 در جهان قیمت ما را هنر ما پوشید ... زنگ با تیغ نکرد آنچه به ما جوهر کرد

 

 خور و خواب و خشم و شهوت غضب است و جهل و ظلمت - حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

 

 گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ...

 

 افتاده ام بگیر و مرا جان تازه ده ...

 

 قبول حقیقت از بیان حقیقت سخت‌تر است ...

 

 مردن راحته زندگی کردن سخته...

 

کم فرصتند مردم دنیا به هوش باش ... پَر می کنند بسمل در خون تپیده را

 

 زندگی همین دویدن است.

 

 همه اندرز من به تو این است    که تو طفلی و خانه رنگین است.

 

 دعوا وقتی بزرگ شد بچه گونه میشه ...

 

 زندگی چقدر آسانسخت است.

 

 زیر خاک همه ما همقد می شیم.

 

 زندگی با مرگ هم تموم نمیشه به خودت فرصت بده.

 

 بچه مسائل بدیهی و فطری رو راحت تر از بزرگترها می فهمه.

 

 آدمی که با پول آبرو درست کند مزخرف است.

 

 گاهی دلم برای خدا می سوزد ... با این بنده هایش ...

 

 بس که حرف حق کسی در دهر نتواند شنید...گیرد اول در اذان گفتن موذن گوش را.

 

 به احتیاط گذر از شکارگاه جهان...گمان مبر که تو را از کمین نمی بینند

 

 گر شود عالم پر از خون مال مال...کی خورد مرد خدا الا حلال

 

 و الشمر جالس... نفس مادرش گرفت...

 

 مادر هر جا بره همونجا بهشته

 

 مادر ؛ بیدارم کن ، من خواب می مانم

 

 آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد

 

 تفاوت طوفان ونسیم  در نوع برخوردشان است

 

 فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد  ولی راه به جائی نخواهد برد . . .

 

مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند . . .

 

 آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش

 

 هرگز به احساساتی که در اولین برخورد از کسی پیدا میکنید اعتماد نکنید

 

 هر زن محجبه ای ایده ال نیست  ولی  هر زن ایده الی محجبه است

 

 همیشه مجسمه آزادی را بصورت زن و سمبل بردگی را به شکل مرد می سازند

 

 نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار...مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید

 

 دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج ...شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد

 

 لذتی که در فراق است در وصال نیست ، در وصال بیم فراق است و در فراق شوق وصال

 

 تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار  ...   هر چه می خواهی ببر اما مبر نان کسی

 

 غم روزی مخور بر هم زن این اوراق و دفتر را  ...  که پیش از طفل ایزد پر کند پستان مادر را

 

بد ترین درد بی دردیه

 

 ما را به غیر دیدن گور و کفن نبود   روز و شبی که رفت سفید و سیاه شد

 

بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم ... مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم

 

 اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر

 

 هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد ... بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

 

عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد

                                   بهتر آنست که در صحن گلستان نرود

 

هر که افتد نظرش در پی ناموس کسان

                                   پی ناموس وی افتد نظر بولهوسان

هر شاخه که از باغ برون آرد سر

                                   در میوه آن طمع کند راهگذر