«تاریخ طبری» اثر محمد بن جریر طبری مشهورترین کتاب تاریخ در تمدن اسلامی است اما به باور بسیاری از منتقدان این کتاب از نظر سندیت اعتبار چندانی ندارد و تنها از منظر ادبیات و نوع زبان حایز اهمیت است. طبری کتاب تفسیر قرآن نیز دارد که آن هم حاوی بسیاری از روایات ساختگی است.

تفسیر قرآن/تاریخ طبری

 

تفسیر قرآن/تاریخ طبری

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ محمد آسیابانی: امروز 26 شوال سالروز درگذشت محمد بن جریر طبری، تاریخ‌نگار و مفسر مشهور قرآن است. او در سال 218 هجری شمسی در آمل طبرستان (مازندران) چشم به جهان گشود و در سال 301 هجری شمسی در بغداد درگذشت. «تاریخ الرسل و الملوک»، «جامع البیان عن تاویل آی القرآن»، «آداب مناسک الحج»، «اختلاف علماء الامصار فی احکام شرائع الاسلام»، «فضائل ابی‌بکر و عمر»، «فضائل علی ‌بن ‌ابی‌طالب» و «اللطیف القول فی احکام شرائع الاسلام» نام برخی از مشهورترین آثار طبری است

«
تاریخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم» اثر محمد بن جریر طبری که به اختصار «تاریخ طبری» خوانده می‌شود، مشهورترین کتاب تاریخ در تمدن اسلامی است. این کتاب شرح زندگی بشر از خلقت آدم تا زمان زندگی طبری را در بر می‌گیرد.

اما «تاریخ طبری» امروزه بنا بر نظر اکثر محققان، تنها از نظر زبان و نوع نگارش یا به عبارتی ادبیات آن، حایز اهمیت است و از منظر تاریخی چندان مورد وثوق نیست. بیشترین مطالب پیرامون اتفاقات صدر اسلام در این تاریخ درج شده است که بسیاری از تاریخ‌نویسان از حدود یک قرن پس از وفات طبری در برخی از آنها تشکیک کرده‌اند. خود طبری نیز درباره بسیاری از روایت‌های خود گفته است که درباره تشخیص میزان اعتماد به سند آنها باید به خدا پناه برد.

مهم‌ترین اشکال طبری در این است که او بدون تحقیق درباره سندیت، همه روایات و نقل قول اشخاص را در کتاب خود درج کرده است و بسیاری از این ناقِلان حدیث نسبت به اهل بیت پیامبر بغض و کینه داشته‌اند. همچنین بسیاری از اشکالاتی که امروزه از سوی مخالفان نسبت به اسلام یا از وهابیت نسبت به مذهب شیعه وارد می‌شود، استناد به نقل‌های این کتاب دارد

از سوی دیگر طبری بیشتر رخدادها به‌ویژه اتفاقات صدر اسلام را با تفصیل نقل می‌کند اما از برخی وقایع مهم چون جریان حجةالوداع و واقعه غدیرخم به سادگی می‌گذرد و تا حد بسیاری آن را مختصر می‌سازد.

راویان مورد نقل در تاریخ طبری نیز مورد انتقاد بوده‌اند. برای نمونه، «سیف بن عمر التمیمی» یکی از راویانی است که طبری بسیار به او استناد کرده است در حالی که بسیاری از روایات او از نظر سندیت مخدوش است. علامه محقق زنده‌یاد سید مرتضی عسکری در کتاب «150 صحابی ساختگی» به نقد سیف بن عمر پرداخته و روایات‌های او را با دلایل عقلی و نقلی رد کرده است.

برای دانلود مستقیم کتاب مهم «150 صحابی ساختگی» علامه سید مرتضی عسکری بر این لینک کلیک کنید. همچنین در این آدرس نیز معرفی مفید و کاملی از این کتاب وجود داد. علامه عسکری در برخی دیگر از کتاب‌های خود نیز به نقد تاریخ طبری پرداخته است. در این لینک امکان دانلود بسیاری از آثار این علامه محقق وجود دارد.

کتاب «تاریخ طبری» با ترجمه شادروان ابوالقاسم پاینده را می‌توانید از این آدرس به صورت آنلاین مطالعه کنید. برای دانلود کامل متن نیز روی این آدرس کلیک کنید.

«
جامع البیان عن تاویل آی القرآن» مشهور به «تفسیر طبری» نیز کتاب تفسیر قرآن محمد بن جریر طبری است. این کتاب عمدتاً بر مبنای مرویات تفسیری از رسول اکرم و منقولات صحابه و تابعین، با ذکر سلسله سند کامل هر حدیث، تدوین شده است. طبری با وجود این که در ذکر اسناد   احادیث دقت می کند، غالباً به تحقیق در صحت سند و نقد آن اعتنایی ندارد. بر این اساس احادیث ضعیف از نظر سند و نیز اسرائیلیات در تفسیر او بسیار به چشم می‌خورد

وجود اسرائیلیات و روایت‌های نامعتبر فراوان در تفسیر قرآن طبری، انتقادهای بسیاری از علما را بر انگیخته است.  به عنوان مثال، طبری در تفسیر آیه 39 سوره آل‌عمران، آیه بشارت یحیی به حضرت زکریا، بیان می‌کند که زکریا وحی ملائکه را با ندای شیطانی اشتباه گرفت. شیخ محمد عبده عالم مشهور که خود از اهل تسنن است، در تفسیر «المنار» خود، در ذیل همین آیه، طبری را به این دلیل که هر حدیثی را هرچند با عقل ناسازگار باشد، نقل کرده به جنون حدیثی متهم کرده است. به باور عبده، همین یک مثال در جرح تفسیر طبری کافی است.

با تمام این اوصاف نمی‌توان از تالیفات طبری به‌سادگی گذشت. طبری از کتاب‌ها و منابعی استفاده کرده که بیشتر آنها به مرور زمان از بین رفته‌اند و امروزه وجود ندارد. بنابراین از کتاب‌های طبری می‌توان اطلاعاتی کامل نیز درباره این منابع دریافت و به احیای آنها اقدام کرد. همین مساله اهمیت پژوهش در زمینه آثار طبری را بیش از پیش عیان می‌کند.

زندگینامه طبری را علی اکبر شهابی با عنوان «احوال و آثار محمد بن جریر طبری» نوشته است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1335 از سوی انتشارات دانشگاه تهران در دسترس مخاطبان قرار گرفته و در دو دهه اخیر از سوی انتشارات اساطیر بازنشر شده است. این کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

 

 

 

  1. اعتبار کتاب "تاریخ طبری" سوال کنم و بدانم روایات این کتاب تا چه حد معتبر بوده و آیا روایات این کتاب درباره اینکه حضرت امام حسن عسکری(ع) نمی توانست بچه دار شود و ... (دوم ریاضی)

اعتبار کتاب "تاریخ طبری" سوال کنم و بدانم روایات این کتاب تا چه حد معتبر بوده و آیا روایات این کتاب درباره اینکه حضرت امام حسن عسکری(ع) نمی توانست بچه دار شود و ...

http://www.x-shobhe.com/pic/7383.jpg پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "تاریخ طبری یک کتاب روایی نیست" و اقوال تاریخی‌اش نیز حدیث و روایت نمی‌باشد؛ و چنین روایتی نیز ننوشته است.

تا چند سال پیش، کسی نام "طبری" را نشنیده بود و از "تاریخ طبری" نیز چیزی نمی‌دانست، اما ضد تبلیغ علیه تشیع، آن قدر ظریف و گسترده کار کرد که امروزه برخی روایات را نیز مستند به "تاریخ طبری" می‌نویسند، گویی یکی از کتب مرجع روایی در شیعه یا سنّی است! هر چند که بسیاری نیز سخنان خود را به طبری استناد می‌دهند و در فضای مجازی منتشر می‌کنند! آنها می‌گویند: ما این دروغ‌ها را می‌گوییم و به کتب متفاوت استناد می‌کنیم، حالا کیست که برود تمام آنها را بخواند و به ما بگوید که دروغ گفتید؟! و البته باید اذعان داشت که برای برخی، پیامک‌ها و نوشته‌های در فضای مجازی، مانند وحی مُنزَل، قطعی و حتمی و درست قلمداد می‌گردد!

الف - محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب ابو جعفر طبرى؛ در سال 224 هـ.ق، طبرستان (مازندران فعلی) به دنیا آمد، سپس به بغداد رفت و تا آخر عمر همانجا ماند.

ب – طبری از فقهای اهل تسنن بود، اما تعصب نداشت، در اواخر عمر نیز تمایل و گرایش بیشتری به تشیع پیدا کرده بود. (مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج ‏5، ص 142)

ج – از مباحث فقهی او چیز زیادی باقی نمانده است، اما چند تألیف از او باقی مانده است و از جمله کتاب ارزشمند «تاریخ الامم و الملوک، مشهور به تاریخ طبرى» می‌باشد و بیشتر به همین نام معروف شده است.

د – کتاب تاریخی، از هر کس که باشد، سراسر نقل قول و مبتنی بر شنیده‌هاست، خواه درست باشد و یا غلط. مورخ که خودش در تمامی اعصار نزیسته و شاهد تمامی وقایع نبوده است. پس با آیندگان و محققین و خوانندگان است که تحقیق کنند و بر اساس شواهد و مدارک و اقوال معتبرتری، بفهمند که کدام فرازش درست است و کدامش درست نیست. [حتی در کتب روایی و سایر متون نیز همین‌طور است؛ علم حدیث، علم رجال، علم تاریخ و ...، برای جدا کرده درست و غلط گزاره‌ها و اقوال می‌باشد].

طبری خود در اتبدای کتابش می‌نویسد:

« خواننده این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب می‌آوریم به روایات و اسنادى است که از دیگران، یکى پس از دیگرى، به ما رسیده و من نیز خود از آنان روایت می‌کنم و یا سند روایت را به ایشان می‌رسانم، نه آن‌ که در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکرى و استخراج عقلى شده باشد... » (تاریخ ‏الطبری، ج ‏1، ص 7)

محک اعتبار اقوال (به ویژه در معارف دینی):

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «اگر از من حدیثی به شما نقل شد که با عقل و وحی مطابقت نداشت، به سینه دیوار بزنید و نپذیرید»؛ وقتی نسبت به حدیث چنین گفته شود، تکلیف ما بقی بیان‌ها و نقل قول‌ها، روشن است.

●- پس ملاک اصلی و محک دقیق یک بیان نقلی، این است که اولاً با «عقل» و ثانیاً با «وحی»، منافات یا تضاد نداشته باشد؛ و طبری خود اذعان دارد که فقط جمع‌آوری کرده و هنوز به « استنباط فکرى و استخراج عقلى » نپرداخته است.

●- "منبع" نقل قول نیز (اگر به صحتش یقین حاصل شود)، ملاک و محک بعدی است. پس اگر ما حدیثی یا نقل گزاره‌ی تاریخی را از منبع موثقی چون معصوم علیه السلام دریافت نماییم و اقوال دیگری مغایر با آن باشد، مشخص است که کدام مورد اعتماد و پذیرش قرار می‌گیرد.

●- گاهی یک گزاره‌ی تاریخی، با اصول یک مبحث قطعی و محکم اعتقادی، وصل شده و یا مغایرت پیدا می‌کند، در اینجا ملاک و محک سنجشِ صحت یا سقم گزاره تاریخی، همان اصول اعتقادی می‌باشد. مثل همین نقل که با اصل امامت و تداوم آن در سلاله امیرالمؤمنین و امامان علیهم السلام و بالاخره با مقوله "انتظار و ظهور" مغایرت دارد.

پس، کتاب تاریخ طبری، وحی مُنزل نیست که هر چه در آمده باشد، صحیح باشد. اگر چه چنین مطلبی در آن نیامده است. (توضیح داده خواهد شد).

چند نقل قول تاریخی از میلاد، در منابع اهل سنت:

●- ذهبی: شمس الدین ذهبى، برترین دانشمند علم رجال در میان اهل سنت است، در چند کتاب خود به ولادت آن حضرت تصریح کرده است. او در "تاریخ الإسلام" سال تولد آن حضرت را 258 یا 256 دانسته و مى‌گوید: «ابو محمد هاشمى حسینى، یکى از ائمه شیعه است که آن‌ها اعتقاد به عصمت آنان دارند و به او حسن عسکرى مى‌گویند؛ چون در سامرا ساکن بوده و به سامرا «عسکر» مى‌گویند، او (امام عسکری) پدر همان کسى است که رافضه منتظر او  هستند... .اما فرزندش م ح م د بن الحسن که رافضى‌ها او را قائم، خلف و حجت مى‌نامند، در سال 258 به دنیا آمده است، برخى گفته‌اند که در سال 256 به دنیا آمده...» (الذهبی، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج19، ص113)

●- ذهبی: او هم چنین نوشته است: در سال 255هـ.، م ح م د بن الحسن العسکرى [علیهما السلام] به دنیا آمد، رافضى‌ها او را خلف ، حجت، مهدى ، منتظر و صاحب الزمان لقب داده‌اند، او آخرین امام از امامان دوازدگانه است. (الذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج1، ص381)

●- صلاح الدین صفدى: صلاح الدین صفدى، یکى دیگر از بزرگان اهل تسنن، در باره حضرت مهدى علیه السلام نوشته است: «حجت منتظر م ح م د بن الحسن العسکرى .... دوازدهمین امام از ائمه دوازدگانه شیعه است ... آن حضرت در نیمه شعبان سال 255هـ به دنیا آمده است.  (الوافی بالوفیات، ج2، ص249)

●- فخر رازی: فخر رازی که مشهورترین و نامی‌ترین مفسر اهل سنت می‌باشد، نه تنها به تولد ایشان، بلکه به تولد فرزندان دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام تصریح کرده است. او نوشته است:

«اما امام حسن عسکرى علیه السلام، داراى دو پسر و دو دختر بود، اما پسران آن حضرت؛ پس یکى از آن‌ها صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است » (الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، ص78 ـ 79)

وهابیت به طبری نیز دروغ بسته است:

حال که روشن شد اکابر اهل تسنن، همه بر فرزند داشتن امام حسن عسکری علیه السلام و میلاد امام مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف، تصریح کرده‌اند، خوب است بدانیم که "وهابیت" این دروغ (فرزند نداشتن) را به "طبری" نسبت داده است.

وهابی‌ها [که نه شیعه هستند و نه سنّی، بلکه یک فرقه ماسونی می‌باشند]، این ادعاهای خود را به کتاب « کتاب منهاج السنه، ابن طینیه » مستند می‌کنند که چند بار مدعی شده که ایشان فرزند نداشته‌اند. اما ابن طینیه نیز ادعای خود را بدون ذکر هیچ سندی، به طبری نسبت داده است، در حالی که تألیفات طبری در اختیار همگان قرار دارد و چنین ادعایی در هیچ یک از آنان نیامده است.

ابن طینیه، این کتاب را در قرن هشتم نوشت، عبدالوهاب نیز از مریدان نظریات او (به ویژه در مواضع ضد تشیع) بود، اما بسیاری از علمای اهل تسنن، او را تکفیر کرده و می‌کنند و حتی افکارش را همان افکار القایی (فراموش خانه = فراماسون) می‌دانند.

 

مرتبط:

*- برادران اهل سنت معتقدند که امام زمان (ع) هنوز به دنیا نیامده است و ... (13 فروردین 1393)

*- اهل تسنّن معتقدند که امام حسن عسکری (ع) عقیم بوده و فرزندی نداشته است. آیا دلیلی برای رد این ادعا دارید، پاسخ شما چیست؟ (17 ذی 1391)

*- اهل سنت نیز به مهدویت معتقدند، اما می‌گویند امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است! چگونه می‌توان به آنها اثبات نمود؟ (28 تیر 1389)

 

مشارکت و هم‌افزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)

اعبتار تاریخ طبری، روایات منقول به ویژه فرزند نداشتن امام عسکری (ع) چقدر است؟

http://www.x-shobhe.com/shobhe/7383.html

 

اعتبار‌تاریخ‌طبری‌چقدر‌است

کتاب تاریخ طبری از کتب بسیار سودمندی است که در تاریخ عمومی جهان و تاریخ اسلام نوشته شده است. این کتاب از نظر صحت و اتقان مطالب در تمام قرون اسلامیِ پس از مؤلف، مورد استناد و استفاده مورخان و مرجع دانشمندان بوده است.تاریخ طبری شامل اخبار و حوادث پادشاهان و پیغمبران سلف و وقایع ایام و روزگار آنان از ابتدای این جهان تا سال ۳۰۲، و برخی گفته اند تا سال ۳۰۹ هجری قمری است.طبری، در حوادث و وقایع قبل از اسلام شرحی مبسوط در باره سلسله پادشاهان ایران از ابتدای تاریخ ایران، و ذکر هر یک از سلسله ها و نام هر یک از پادشاهان، مطابق کتب سِیَرُ الملوک یا شاهنامه ایراد کرده است.در باره سلسله ساسانیان به دلیل نزدیک بودن زمان حیات مولف با عصر آنان، و وجود منابع و روایات بیشتر در باره تاریخ آنان، مفصل تر بحث کرده، و مطالب این بخش روشن تر و سودمندتر است.طبری در آغاز کتاب خود می نویسد: «خواننده این کتاب بداند که استناد ما به آنچه در این کتاب می آوریم به روایات و اسنادی است که از دیگران، یکی پس از دیگری بما رسیده، و من خود نیز از آنان روایت می کنم و یا سند روایت را به ایشان می رسانم نه آن که در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکری و استخراج عقلی شده باشد.»»طبری با تذکر این نکته به خوانندگان تاریخش، کمال امانت و صداقت را از خود نشان داده است. و چون در روایات و اخبار قدیم مطالب غریب و دور از ذهن دیده می شود، در مقام پوزش از ذکر این مطالب می گوید: اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخی داستان ها و قصه ها برخوردند که عقل وجود آنها را انکار کند و گوش از شنیدن آنها تنفر حاصل نماید، نباید به من خرده گیری و عیب جوئی کنند، چرا که این گونه اخبار را دیگران برای ما نقل کرده اند و ما نیز آنها را همانگونه که شنیده ایم در کتاب خود آورده ایم.مسعودی در مقدمه کتاب "مُرُوج الذَهَب" در باره تاریخ طبری می نویسد : «… تاریخ ابو جعفر طبری که برتری بر کتب دیگر تاریخ دارد و افزون تر از آنهاست، جامع انواع خبرها و آثار و حاوی اقسام و فنون و علوم می باشد.»"ابن اثیر" نیز در مقدمه کتاب خود به نام "الکامل فی التاریخ" می نویسد: «کتاب مذکور در نزد عموم محققان مورد اعتماد و در موارد اختلاف محل رجوع می باشد … و من از میان همه مورخان به طبری اعتماد کردم، زیرا وی از روی حق در این فن پیشوا می باشد.»گروهی از مستشرقان، کتاب تاریخ طبری را به زبان های اروپائی ترجمه و تلخیص کرده اند تا دانشمندان و محققان غربی بیشتر از آن استفاده کنند.
خلاصه، کتاب تاریخ طبری یکی از منابع معتبر و با ارزش تاریخ عمومی و به ویژه تاریخ اسلام است که حوادث تاریخ اسلام را بر اساس تاریخ هجری به صورت سال به سال نوشته است.اندیشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی به آن استناد می دهند. ولی باید توجه داشت که این دیدگاه به این معنی نیست که طبری توانسته است همه اخبار و حوادث را آن گونه که اتفاق افتاده است ثبت کند، چنانچه خود طبری نیز در آغاز کتاب خود به آن اذعان نموده است.
به نقل از: سایت تبیان

خلاصه پرسش

اعتبار و اتقان تاریخ طبری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پرسش

کتاب‌شناسی، جایگاه و اعتبار تاریخ طبری در بین شیعه و اهل سنت چگونه است؟ لطفاً مستند و علمی بیان کنید.

پاسخ اجمالی

محمد بن جریر بن یزید طبرى - از مورّخان اهل سنت - در سال 224 هـ.ق در مازندران متولد شد. طبرى از نظر مذهبى از اهل سنت بود، اما نه متعصب، وی یک سنى معتدل بود، گو این‌که در اواخر عمر تمایلى نیز از وى به تشیع بروز کرده است.
«
تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، مهم‌ترین تاریخ‌نامه روایى و سال‌شمار اسلامى است.
با این‌که تاریخ طبرى از سوی علمای اهل سنت مدح و ستایش شده است، و دوره نوینى را در تاریخ‌نگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت. اندیشمندان شیعی، هرچند کلیت آن‌را به عنوان منبع قابل استناد تاریخی می‌پذیرند، اما انتقادات مهمی هم نسبت به آن دارند که در پاسخ تفصیلی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

پاسخ تفصیلی

در این زمینه نخست نگاهی کوتاه به زندگی‌نامه و شخصیت نویسنده تاریخ طبری؛ یعنی محمد بن جریر طبرى‏ خواهیم داشت، سپس درباره جایگاه و میزان اعتبار این کتاب مطالبی بیان خواهیم کرد.
محمد بن جریر طبرى
محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب ابو جعفر طبرى؛ در سال 224 هـ.ق[1] در طبرستان - مازندران فعلى - متولد شد.[2]
طبرى براى کسب علم به شهرهاى مختلفی؛ مانند: بغداد و مصر سفر کرد[3] و سر انجام در بغداد استقرار یافت و تا پایان عمر همان‌جا زیست.[4] وفات وى در سال 310 هـ.ق در بغداد اتفاق افتاد.[5]
طبرى در علوم رایج آن زمان؛ مانند فقه، حدیث، تفسیر و تاریخ تبحر داشت.[6] مهم‌ترین جنبه شخصیت طبرى در حیاتش، بُعد فقهى و اجتهادی او بود؛[7] لذا ابن ندیم؛ طبری را، فقیه می‌داند، نه مورخ.[8] البته در گذر زمان جنبه فقهى طبرى فراموش شده و از کتب عمده فقهى وى به‌ غیر از «اختلاف الفقهاء»، همچنین کتاب حدیثى - فقهى «تهذیب الآثار» اثرى بر جاى نمانده است.[9]
طبرى از نظر مذهبى از اهل سنت بود،[10] ولى تعصب شدید نداشت، او اساساً یک سنى معتدل بود، گو این‌که در اواخر عمر تمایلى نیز از وى به تشیع بروز کرده است.[11]
برخی از تألیفات طبری عبارت‌اند از: «جامع البیان فی تفسیر القرآن(معروف به تفسیر طبرى)»، «تاریخ الامم و الملوک(معروف به تاریخ طبرى)»، «اختلاف علماء(فقهاء) الامصار فى احکام شرائع الاسلام»، «تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الاخبار» و «احادیث غدیر خم».[12]
طبرى کتاب دیگرى در تاریخ تألیف کرد که آن‌را «ذیل المذیل من تاریخ الصحابة و التابعین» گذارده است. این کتاب در حقیقت دنباله کتاب تاریخ بزرگ او محسوب می‌گردد. این کتاب درباره شرح حال اصحاب پیامبر اسلام(ص) است که در حال حیات آن‌حضرت یا بعد از آن وفات یافته و یا به قتل رسیده‌اند. بعد به ذکر تابعان و کسانى که بعد از آنان آمده‌اند پرداخته است تا می‌رسد به اساتید و شیوخى که خود از آنان حدیث و روایت شنیده است. درباره هر یک مختصرى از اخبار و عقاید و مذاهب آنان نیز آورده است.[13]  
کتاب‌شناسی تاریخ طبرى‏
«تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، از مهم‌ترین تاریخ‌نامه‌های روایى و سال‌شمارهای اسلامى است که در بخش‌های ذیل به معرفی آن به‌طور خلاصه می‌پردازیم.
الف. بخش‌های تاریخ طبری
به‌طور کلی؛ تاریخ طبرى دو بخش عمده دارد: تاریخ جهان و تاریخ اسلام.[14]
در بخش اول؛ به مباحث خلقت، پیامبران، امت‌هاى پیشین، تاریخ و پادشاهان ایران و روم پرداخته شده است. ترتیب ذکر حوادث در این بخش بر حسب ترتیب انبیاء و جایگاه تاریخى حوادث است.
بخش دوم؛ حوادث دوره اسلامى است که از سال اول هجرت به شیوه سال‌شمار آغاز و به وقایع سال 302 هجری قمری ختم شده است.[15]
نویسنده «کشف الظنون» می‌گوید: «تاریخ طبرى داراى مجلدات بسیار بود، آنچه به ما رسید مختصرى از مفصل است».[16]
ب. روش طبری
روشى که طبرى در تدوین تاریخ برمی‌گزیند، روش محدّثان است؛ بدین صورت که با ذکر سلسله سند به ذکر روایات می‌پردازد.
طبری در آغاز کتاب پس از ذکر خطبه و ستایش آفریدگار دو جهان و مدح خاتم پیغمبران و خاندان و اصحاب و جانشینان آن بزرگوار چنین گفته است: «خواننده این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب می‌آوریم به روایات و اسنادى است که از دیگران، یکى پس از دیگرى، به ما رسیده و من نیز خود از آنان روایت می‌کنم و یا سند روایت را به ایشان می‌رسانم، نه آن‌که در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکرى و استخراج عقلى شده باشد...». [17] 
از این کلام طبری دو نکته فهمیده می‌شود:
یک. مؤلف کتاب در بیان این نکته از خود صداقت نشان داده و خود تصریح می‌کند نسبت به تاریخ امت‌ها و ملت‌های قدیم که جز نقل سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان‏ و حفظ کردن نسل‌هاى بعدى آنچه را از نسل‌هاى قبلى شنیده‌اند، راه دیگرى براى ضبط قضایا و حوادث تاریخى وجود ندارد.
دو. تاریخ جزو علوم نقلى است نه عقلى؛ زیرا به عقیده او راه علم بر اخبار گذشته فقط خبر خبرگزاران و نقل ناقلان است و تاریخ با عقول و افکار محققان استنباط و استخراج نمی‌شود.[18]
از آن‌جا که در روایات و اخبار تاریخ قدیم مطالب بسیار غریب و دور از ذهن و خارج از موازین طبیعى دیده می‌شود؛ از این‌رو مؤلف کتاب خود متوجه این معنا بود و در مقام اعتذار از ذکر این مطالب چنین می‌گوید: «اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخى داستان‌ها و قصه‌ها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و شنونده از شنیدن آنها تنفر حاصل نماید، نباید به من خرده‌گیرى و عیب‌جویى کنند؛ زیرا این‌گونه اخبار را دیگران و پیشینیان براى ما نقل کرده‌اند و ما نیز آنها را چنان‌که شنیده‌ایم در کتاب خود آوردیم».[19]
ج. منابع مورد استفاده طبری
ابن جریر طبرى براى تدوین کتاب خود از عمده منابع موجود در عصر خود بهره برده است، برخى از این منابع عبارت‌اند از:
«
سیره ابن اسحاق»، نوشته‌های «وهب بن منبه»، «ابن مقفع»، «هشام کلبى»، «ابان بن عثمان»، «شرحبیل بن سعد»، «ابن شهاب زهرى»، «ابو مخنف» و «واقدى».[20]
هـ. گفتار مورخان و دانشمندان درباره تاریخ طبرى
‏1. مسعودى (م 346ق) در مقدمه کتاب «مروج الذهب»: «... و اما تاریخ ابو جعفر طبرى که برترى بر کتب دیگر تاریخ دارد و افزون‌تر از آنها است، جامع انواع خبرها و آثار و حاوى اقسام فنون و علوم می‌باشد. این کتاب داراى محسنات و فواید زیاد است و نفعش به تمام طالبان و پژوهندگان تاریخ و آثار گذشتگان می‌رسد. مؤلف این کتاب فقیه عصر و زاهد و پرهیزکار زمان خود بود و علوم فقها و دانشمندان شهرها و اخبار محققان سیر و آثار به وى منتهى شده است...».[21]
2. خطیب بغدادی(م 463ق): «طبری را کتابی است مشهور در تاریخ امم و ملوک و کتابی در تفسیر که هیچ‌کس مانند آن‌را تألیف نکرده است».[22]
3. یاقوت حموى (م 626ق) در کتاب «معجم الادباء»: «... این کتاب از جهت شرف و بزرگى در دنیا بی‌نظیر است و در این کتاب بسیارى از علوم دین و دنیا فراهم شده است و اوراق آن نزدیک به پنج هزار می‌باشد».[23]
4. ابن اثیر جزرى(م 630ق) در مقدمه «الکامل فی التاریخ»: «... به تاریخ بزرگ تألیف امام ابو جعفر طبرى [نوشتن تاریخ را] آغاز کردم؛ زیرا کتاب مذکور در نزد عموم محققان مورد اعتماد و در موارد اختلاف محل رجوع می‌باشد ... و من از میان همگى مورّخان به طبرى اعتماد کردم؛ زیرا وى از روى حق و صواب در این فن، پیشوا و از روى حقیقت و واقع جامع علوم و فنون می‌باشد...».[24]
علمای شیعه مواردی از نقل‌ها و بخش‌های این کتاب را مورد نقد قرار داده و نمی‌پذیرند.[25] که در بخش بعدی بیشتر روشن می‌شود.
ارزیابی و میزان اعتبار تاریخ طبری
با این‌که تاریخ طبرى دوره نوینى را در تاریخ‌نگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت و از کتاب‌ها و منابعی استفاده کرده که بیشتر آنها به مرور زمان از بین رفته‌اند و امروزه وجود ندارد، اما امروزه بنابر نظر بیشتر محققان شیعه، دارای اشکالات مهمی است. در این‌جا به برخی از این اشکالات اشاره می‌شود:
1.
طبری بدون تحقیق درباره سند؛ همه روایات و نقل قول اشخاص را در کتاب خود درج کرده و بسیاری از این ناقِلان حدیث نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بُغض و کینه داشتند.
2.
طبری بیشتر رخدادها بویژه اتفاقات صدر اسلام را با تفصیل نقل می‌کند، اما از برخی وقایع مهم؛ مانند جریان حجةالوداع و واقعه غدیر خُم به سادگی می‌گذرد و تا حد بسیاری آن‌را مختصر می‌سازد.[26]
3. طبری در تاریخ خود در موارد متعددی حقایق تاریخی و فضائل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را کتمان نموده است؛ مانند:[27] بازگو نکردن فجایع واقعه حرّه.[28] همچنین در مسائل مهم تاریخ امامان(ع) از جمله شرح حال امام صادق، امام جواد و امام ‌هادی و امام حسن عسکری و حضرت مهدی(ع).
4.
اعتماد به راویان غیر معتمد، مجهول و دروغ‌گو؛ مانند: «سیف بن عمر»،[29] و محمد بن حمید رازی.[30]
5. طبری گاهی روایات اسطوره‌ای و افسانه‌ای را نقل می‌کند؛ برای نمونه می‌گوید: در زمان ابوبکر جنگی اتفاق افتاد به نام «فتح دارین»، لشگر اسلام در سر راهش دریا بود تا دارین کشتی‌ها 42 ساعت مسافت را طی می‌کردند، دستور داده شد لشکر به آب بزنند، همه به‌ آب زدند، شتر سوار و اسب سوار و بر سطح آب حرکت کردند، در زیر سم اسب‌ها و پای شترها ماسه بالا آمد که آب فقط روی، پشت پای شترها را می‌گرفت.[31]
به هر حال؛ درباره جایگاه و اعتبار تاریخ طبری باید گفت: دست‌یابی به حقیقت و واقعیت امکان‌پذیر است، به شرطی که ضوابطی که در این زمینه وجود دارد رعایت شود. توجه به همه شواهد و دلائل، عرضه داده‌های تاریخی بر قرآن و سنت معتبر، بررسی سند روایات، بهره‌گیری از عقل و سایر منابع، حدس و گمان هوشیارانه (در جایی که داده تاریخی نداریم) و نهایتاً نقد درونی و بیرونی مطالب تاریخی و راویان آنها از جمله راه‌کارهایی است که می‌تواند موجب کشف حقیقت شود که از حوصله این نوشتار خارج است.

 


[1]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 145، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

[2]. ذهبی، محمد بن أحمد، سیر اعلام النبلاء، ج 14، ص 267، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق.

[3]. همان، ص 269؛ سبکی، عبد الوهاب بن تقی الدین، طبقات الشافعیة الکبرى، ج 3، ص 120، بی‌جا، هجر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ دوم، 1413ق.

[4]. البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 145؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ‏13، ص 215، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.

[5]. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏8، ص 134، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 282.

[6]. البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 145؛ المنتظم،ج ‏13، ص 215.

[7]. سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 269.

[8]. ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص 287، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق.

[9]. همان، ص 288.

[10]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 322، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.

[11]. ر.ک: مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج ‏5، ص 142، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش؛ البدایة و النهایة، ج ‏11، ص 146 – 147.

[12]. سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 273 – 274.

[13]. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء (إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب)، ج 6، ص 2457، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1414ق.

[14]. عبدلی، محمد، کتابشناسی تاریخ طبری با تأکید بر منابع فارسی، مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ص 127، شماره 158،  تیر 1390ش.

[15]. پاینده، ابو القاسم، ترجمه تاریخ ‏الطبری، مؤخره، ص 51، بخش احوال و آثار محمد بن جریر طبری، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش.

[16]. حاجی خلیفه، مصطفى بن عبدالله، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 1، ص 297، بغداد، مکتبة المثنى، 1941م.

[17]. تاریخ ‏الطبری، ج ‏1، ص 7.

[18]. همان، ص 7 – 8؛ ترجمه تاریخ ‏الطبری، مؤخره، ص 51 – 52.

[19]. تاریخ الطبری، ج ‏1، ص 8.

[20]. ر.ک: نورالهی، سید محمد، بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت(ع)، مجله علوم اسلامی، ص 89 – 90،  شماره 4،  زمستان 1385ش.

[21]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏1، ص 23، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.

[22]. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج ‏2، ص 161، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق.

[23]. معجم الأدباء(إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب)، ج 6، ص 2457.

[24]. الکامل فی التاریخ، ج ‏1، ص 3.

[25]. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، ج ‏8، ص 457، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، چاپ اول، 1416ق.

[26]. ر.ک: تاریخ ‏الطبری، ج ‏3، ص 148.

[27]. ر.ک: فرجپور، مرتضی، نقـدی بر رویکرد طبـری در کتمان و تحریف فضائل اهل بیت(ع) در دو اثر تاریخی و تفسیری خویش، مجله امامت پژوهی، شماره 9، سال سوم، بهار 1392ش.

[28]. ر.ک: مروج ‏الذهب، ج ‏3، ص 69 – 71؛ الکامل فی التاریخ، ج ‏4، ص 111 – 121.

[29]. الغدیر، ج ‏10، ص 201؛ ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 2، ص 255، بیروت، دار المعرفة للطباعة والنشر، چاپ اول، 1382ق.

[30]. میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 3، ص 530.

[31]. تاریخ ‏الطبری، ج ‏3، ص 309 – 310.

 

 

آیا همانگونه که تاریخ طبری نقل کرده، حسنین(ع) در زمان خلیفه دوم در جنگ بر علیه ایرانیان شرکت داشتند؟!

پرسش

آیا تاریخ طبری قابل اطمینان است؟ مثلا در مورد این مطلب که در تاریخ طبری آمده است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در جنگ عمر علیه ایران شرکت کرده اند. و اگر این مطلب درست است؛ چرا امام علی (ع) این اجازه را به فرزندانش داد؟ گناه مردم ایران چه بود که کشته شدند؟

پاسخ اجمالی

1. اعتبار یک منبع تاریخی یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. ثانیاً: علاوه بر این، خبر فوق در منابع شیعی وجود ندارد.

 

2. برخی از راویان، راوی این خبر یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمی کنند. یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، علی بن حسن هسنجانی دریاره وی می گویند او کذاب و جاعل است.

 

3. بر فرض صحت خبر شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در چنین نبردی؛

 

اولاً: آنان اگرچه جزو مخالفان حکومت خلفای سه گانه بودند، اما این بدان معنا نیست که امام علی (ع) و فرزندان و علاقه مندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پای بند نباشند.

 

ثانیاًبر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده می توانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیل کننده نیروهای رزمنده از تعرض های بی جا و بی مورد هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند.

 

ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شده اند. تا ما درصدد احقاق حق آنها باشیم!

 

پاسخ تفصیلی

تبیین این مسئله تاریخی از چند جهت قابل تأمل و دقت است:

 

1. همان گونه که می دانید اعتبار یک منبع تاریخی یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. تاریخ طبری یک از کتاب های تاریخی معتبر و از منابع اهل سنت است که خبر شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در نبرد سپاه خلیفه دوم به ایران در آن ذکر شده است. اما در هیچ یک از منابع معتبر شیعی چنین چیزی نیامده است. عدم درج این خبر در متون شیعی حاکی از آن است که این موضوع مورد تأیید عالمان و مورخان شیعه نیست.

 

2. برخی از راویان؛ مانند یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، و...، راوی این خبر یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمی کنند. یحیی بن معین دریاره او می گوید وی جعل حدیث می کرد. یحیی بن ضریس می گوید او کذاب است و جعل سند می کرد. علی بن حسن هسنجانی می گوید از أبا جعفر جمال یعنی محمد بن مهران از علی بن مجاهد، پرسیدم، گفت وی کذاب است.[1] بنابراین، خبر چنین شخصی که رجال شناسان نیز او را تأیید نمی کنند، چگونه قابل اعتماد است؟!

 

3. بر فرض صحت چنین خبری؛ یعنی شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در چنین نبردی این مسئله از زوایای مختلف قابل توجیه است:

 

اولا: آنان اگرچه فرزندان شخصیتی مانند امام علی (ع) بودند،و آن حضرت به عنوان نفر اول مخالف حکومت شناخته می شد، و از نظر وی حکومت خلفای سه گانه مشروعیت نداشت، اما این بدان معنا نیست که آن حضرت و فرزندان و علاقه مندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پای بند نباشند، بلکه در امور شهروندی آنان نیز چون دیگران عمل می کردند و بر فرض صحت شرکت فرزندان امام علی (ع) در جنگ ایران و یا هر نبرد دیگری، از این زاویه قابل توجیه است. این مسئله در تمام دنیا پذیرفته شده است. هیچ مخالف حکومتی نمی تواند به بهانه مخالفت از قوانین حکومتی سرپیچی کند و خود را از مسائل و حوادث جامعه تبرئه کند.

 

ثانیاً: بر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده می توانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیل کننده نیروهای رزمنده از تعرض های بی جا و بی مورد هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند. چنان که امروزه نیز تمام نیروهای نظامی دارای سربازان امدادی و فرهنگی، حتی بخش های فرهنگی و عقیدتی هستند. همان گونه که امام علی (ع) در عین مخالفت با حکومت در بسیاری از موارد با خلفا همکاری در جهت تعدیل آنها در امور حکومت داشت. فرزندانش نیز در این جنگ می توانستند نقش تعدیل کننده داشته باشند، نه نیروی جنگنده.

 

ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شده اند. تا ما درصدد احقاق حق آنها باشیم، حتی در تاریخ طبری که خبر شرکت آنها در جنگ علیه ایران آمده است، اشاره نشده است که کسی با شمشیر آنان کشته شده باشد.

 

 


[1]  المزجی، تهذیب الکمال، ج 21، ص 118-119(المکتبة الشاملة) بدون مشخصات کتاب شناسی.