هر کس هر ادعایی دارد، اوست که باید دلیل و سند و شاهد بیاورد و اثبات کند، نه این که هر کس، هر چه دلش خواست بگوید، بعد دیگران بدوند در نقدش دلیل و سند بیاورند.
در این کرهی زمین و در میان این کثرت انسان، همه چیز پرست یافت میشود، از کوروش پرست گرفته تا نیچه پرست – از شیطان پرست گرفته تا طاغوت (مثل امریکا و انگلیس) پرست – از نفس پرست گرفته تا بت پرست – از گوساله پرست گرفته تا حتی آلتپرست.
حال باید چه کرد؟ آیا باید به تک تک ادعاهای بیمنطق و دلیل و حتی اراجیف آنها پاسخ داد، و یا در یک جمله گفت: "لا إله الاّ الله" – یعنی هیچ معبود و اله قابل پرستشی جز الله جلّ جلاله وجود ندارد و مابقی هر چه که باشد مخلوق است و مخلوق قابل پرستش نمیباشد.
واقعاً برای کسی که کوروش پرست، نیچه پرست، طاغوت پرست و ... میباشد، چه فرقی دارد که "الله" کیست یا "إله" حقیقی و کاذب کیست یا چیست؟ هر چه جز "الله جلّ جلاله" پرستش شود، همه عالم پوچ و یکسان میشود و حتی ارزش بحث هم ندارد. مردمان از خاک درآمده و چند دهه بعد نیز به خاک میروند.
الف – مشکل اصلی اینجاست که اصلاً نمیدانند «الله» یعنی چه؟ «إله» یعنی چه؟ فرقش کدام است؟ پرستش، بندگی یا عبادت یعنی چه؟ ... و حتی نمیدانند که کوروش یا امثال وی، ممکن است قابل احترام باشند، اما هیچ چیزی به جز الله جلّ جلاله، قابل پرستش نمیباشد.
ب – «إله» که از ماده «أَ ل َهَ) و نیز (وَ لَ هَ) گرفته شده، یعنی موجودی که هستی بخش است، همه به عقل و فطرت خود بر وجودش اذعان دارند، اما از شناخت کامل آن عاجزند، چرا که خود هستی و کمال محض است، لذا در برابر عظمت، جلال، جمال و سبوحیت (منزهی از هر عیب و نقص و نیستی) او در حیرت (وَلَه)، بهت و سرگردانی میمانند.
ج – "الله" جلّ جلاله، اسم خاص است. (ال إله)، یا الله، یعنی آن معبودی که «مستجمع جمیع صفات کمال» است و هیچ إلهی نیز جز او وجود ندارد.
د – هیچ گاه بتی به نام "الله" در کعبه وجود نداشته است، چنان در چه تواریخ دقیق و مستند نیز وجود ندارد، و به غیر کتابی به نام "الاصنام" که پس از چند قرن، توسط یک یهودی به ظاهر مسلمان شده نوشته شد، هیچ کس چنین ادعایی نداشته و ندارد و ادعای او نیز مستند به هیچ سندی نمیباشد.
ﻫ – به فرض که نام بتی را نیز الله گذاشته باشند (که نگذاشته بودند)، باز چیزی را تغییر نمیدهد، چرا که انسان مختار است، همانطور که نام فرعون، هوای نفس خویش، بت سنگی و چوبی و حتی مجسمهی آلت تناسلی را «إله» میگذارد و هزاران معبود بینام نیز دارد که خودش متوجه بندگی آنها نیست، ممکن است دیوانهای نام خودش را نیز «الله» بگذارد. خب، حالا مگر بتهایی که آنها را إله نام گذاشتند، واقعاً إله بودند که اگر بتی را الله نام گذاشته باشند، ریشهی کلمه و اسم الله آن باشد.
بشر از این نامگزاریهای وهمی و تخیلی بسیار داشته و دارد. حتی دیکتاتوری را دموکراسی نام میگذارد و "سلطه" را "رهایی" میخواند و گرایشات فراماسونی و صهیونیستی و شیطانپرستی را بیدینی، لائیسم یا سکولاریسم میخواند. اینها همه اسمهای بیمسمایی است که بشر روی هر چه دلش بخواهد میگذارد. اما نه حقایق عالم هستی با این نامگزاریها از بین میرود و نه تغییر مییابد. و اینها همه اسمهایی است که آنها و پدرانشان روی بتها و إلههای سنتی یا مدرن (ایسمها) خود گذاشتهاند. کار جدیدی هم نیست. این جهالت سابقهدار است، حضرت ابراهیم علیهالسلام نیز با این جهل بشری مواجه بود و بتپرستان دیروز و امروز فرمود:
«مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» (یوسف، 40)
ترجمه: شما به جاى خداوند نمىپرستید جز نامهایى (بىمحتوا و بیمسمایی) را که خودتان و پدرانتان نامگذارى کردهاید و خدا بر (صلاحیت پرستش) آنها هیچ حجت و برهانى را نازل نکرده است. فرمان نافذ و حکومت (بر جهان هستى) جز از آن خدا نیست دستور داده که غیر او را نپرستید آن است دین پابرجا و استوار، و لکن بیشتر مردم نمىدانند
و – با این همه، اگر ایشان بتی بزرگ میآورد و میفرمود: نامش الله است و از بتهای دیگر بزرگتر است، خب مشخص میشد که کدام بت است؟ و چه بسا دیگری نیز برای رقابت، بت بزرگتری میساخت و میگفت: حالا این "الله اکبر" است، اما نه تنها چنین ننمود، بلکه وجود خدا در محدوده زمین یا آسمان را نیز نفی کرد و فرمود که او [إله حقیقی] که نام خاصش "الله" جلّ جلاله میباشد، همان خالق زمین و آسمانهاست. و فرمود: الله اکبر، یعنی بزرگتر از هر چیز و حتی بزرگتر از هر وصفی که بنمایید است.
ز – پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، به کلام وحی، صفات کمالیهی الله جلّ جلاله را بیان نمود، تا دیگران بر اساس توهمات خود نیز او را توصیف ننمایند و برایش مِثل و مَثل نیز نتراشند.
فرمود: «هُوَ الحَی – او زنده است» - «هُوَ الخالِق – او به وجود آورنده است» - «هُوَ القَیّوم – او نگهدارنده است» - «هُوَ الرازِق – او رزق و روزی دهنده است» - «هُوَ السَمیع – او شنواست» - «هُوَ البَصیر – او بیناست» - «هُوَ العلیم – او داناترین است» - «هُوَ الحکیم – او با حکمت است»، «هُوَ الخَبیر – او با خبر از همه احوال مخلوفات و بندگانش است» - «هُوَ المُجیب – او اجابت کنندهی خواستهها و نیازهاست» - «هُوَ مالِک – او مالک زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست» - «هُوَ رَحمانُ الرّحیم، هُوَ الّطیف، هُوَ القادِر و ... – حال کدام یک از این صفات در بتهای دیروزی و امروزی، یا صنمها آشکار و نهان، یا مجسمه و گوساله و طواغیت گذشته و حال، پیدا میشود؟ لذا فرمود:
"لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَیُمِیتُ، وَهُوَ حَیّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلّ شَیءٍ قَدِیرٌ»
حقهی کوروش و کوروش پرستی:
کوروش یک پادشاه به نام ایرانی بوده است که شهرتی جهانی دارد و خدا را شکر که کشور کهن ایران، در میان این همه پادشاه بیعقل و وطن فروش و بیدین، یک پادشاهی داشته که بتواند از او با افتخار نام ببرد، اما در حال فرقهای به نام "کوروش پرستی" وجود خارجی ندارد.
آنهایی که معمولاً دم از کوروش میزنند، خودشان نیز زیاد از تاریخ ایران و کوروش چیزی نمیدانند، از دین هم به نحو احسن چیزی نمیدانند، غالباً به هیچ کدام هم اعتقادی ندارند، حتی زیاد هم پایبند به وطن و ملیت نیستند؛ چنان چه در تمامی ادوار متفاوت شاهد بودیم، هر گاه خطری مملکت را تهدید کرد، الله اکبر گوها، ایستادند و با ایثار و شهادت از وجب به وجب خاک این کشور و هویت ملی ایرانی دفاع کردند و "پان ایرانیسم"ها رفتند و از لندن، پاریس و لوس آنجلس پیام فرستادند. و همیشه تاریخ نه تنها همراه و هم صدا، بلکه نوکر و بندهی طواغیت بزرگ و کوچکی بودند که دشمنی آشکار با این ملت و کشور داشتهاند. آیا غیر از این است که همین امروز نیز تمام به اصطلاح "وطنپرستها"، به هر شکلی که شده، آب به آسیاب دشمن میریزند؟!
دشمن، به خوبی میداند که شناخت و باور خدا عقلی و عشق به خدا و دین خدا نیز فطری است، پس نمیتواند آن را بگیرد. لذا فقط بَدَلسازی میکند. الهی کاذب، به جای إله و معبود حقیقی. هم چنین میداند که پس از عشق و حب به خدا، حبّ به وطن و ملیت و قومیت از همه شدیدتر است، لذا سعی دارد از این راه وارد شود و این عِرق ملی یا حبّ وطن را به عنوان آلترناتیوی مقابل خداپرستی و دینگرایی قرار دهد.
البه پایش که برسد، میگویند: نقشه جغرافیایی و حدود مرزی، فرهنگ بومی، عِرق ملی، وطن و ...، همه خرافه است و باید به سوی جهانی شدن با محوریت و سلطهی امریکا پیش برویم.
سلام و عرض احترام...
شایسته است به جای لفظ «چنان چه» از «چنانکه» استفاده کنید. «چنانچه» یعنی «در صورتی که»، و در جمله ی بالا معنا به خوبی افاده نمی شود.