«در جهان امروز که از زن تنها به عنوان یک وسیله و ابزار برای تأمین تمایلات شهوانی استفاده میشود لازم است دیدگاههای اسلام در مورد مسائل مرد و زن به ویژه در مورد مسئله حجاب و روابط بین این دو جنس تدوین شود و به دنیا فهمانده شود که جمهوری اسلامی که از اسلام میآموزد و با آن حرف میزند چه میگوید.
تمدن غرب از یک سو زن را مانند بیشتر ادوار تاریخ طرف ضعیف و مغلوب در مجموعه خانواده و جامعه دانسته و نگهداشته و از سوی دیگر؛ تحمیل فرهنگ برهنگی دست تطاول جنس مرد را به شخصیت وی گشوده و با کمال تأسف او را در موارد زیادی در حد یک وسیله التذاذ تنزل داده و بزرگترین ظلم را به وی روا داشته است.[1]
تاریخ بشریت مشحون از ستمهای بیشماری است که از سوی قدرتمندان و جباران علیه محرومان و مظلومان اعمال گشته است و هر از چند گاهی این مظلومان بودهاند که در پی ندای صالحی از تبار انبیاء و اولیاء بر ستم پیشگان بر آشفتهاند و با نثار خون خود و تحمل مصائب انبوه رایحهای از نسیم عدالت و انصاف را به مشام جهانیان رساندهاند اما دیر یا زود دوباره گنداب تفرعن و استکبار به مدد زر و زور و نیرنگ بر عطر عدالت غالب شده، شامه حق طلبان را آزرده است اما در این میان «زن»به عنوان نیمی از بشریت علاوه بر سهمی که از این ستم تاریخی نصیب برده، گرفتار ظلمی مضاعف بوده است. که شرح آن دفتری قطورتر از دفتر حدیث ظلم عام بشریت میطلبد. چرا که زن به عنوان «همسر مرد» نوعاًشریک غم و سپر بلای شوی خویش بوده و حتی در بسیاری اوقات که ستم جباران یا محنت دوران، مرگ شوی وی را موجب میشده است این زن بوده که باید بار مسئولیت را یک تنه بر دوش نهد. اما علاوه بر اینها زن چه به عنوان دختر در خانه پدر یا به عنوان همسر در کنار شوهر، یا خواهر در رابطه با برادران و به طور کلی زن در برابر مرد، از شأنی در خور برخوردار نبوده است و غالباً به صورت عنصری ضعیف، پست، نامیمون و یا حداقل قابل ترحم، کرامت وی نادیده انگاشته میشده است.
هرچند در فرهنگها و جوامع مختلف و نیز در طول ازمنة تاریخ، این تمایز و اختلاف، شدت و ضعف متفاوتی داشته است ولی متأسفانه استمرار و فراگیری آن غیرقابل انکار است و در هر مقطع و زمانی رنگ و لعاب خاصی مییافته است که شرح آن خارج از حوصله و مجال کنونی است. آنچنانکه میدانیم در جاهلیت عرب «زنده به گور کردن دختران»راهی بود که خانواده را از شرّ وجود اولاد مؤنث نجات میداد. صرف نظر از دوره کوتاهی در صدر اسلام که به مدد تعالیم و سنت نبوی و اهل بیت طاهرینش زن تا حدودی ارج و منزلت حقیقی خود را بازیافت، مجدداً همزمان با تجدید حیات واحیاء نظامات پیشین که با رنگ و لعاب خلافت اسلامی آغاز گردید، جایگاه و منزلت زن نیز رجعتی دوباره یافت و به تدریج با گذشت زمان برداشتهای متحجرانه از اسلام، قیود و محدودیتهای فلج کنندهای را بر زنان تحمیل نمود تا آنجا که حتی تا همین چند دهه اخیر نیز نزد مقدسین سنّتی و متحجّرین عصر ما رگههایی از این استحفاف و دون منزلتی زن به وضوح قابل مشاهده بود.
در چنین شرایطی بود که استعمار و ایادی آن نیز که براساس سلطه طلبی خود در جستجوی راهها و شیوههای مناسب برای نفوذ فرهنگی و سیاسی در جامعه ما بوند، موقعیت زنان را بهانه قرار داده، با شعار ازادی و مساوات، فرهنگ برهنگی و بیبند و باری را اشاعه دادند و در این راه حتی خشن ترین رویههای استبدادی را نیز در قالب کشف حجاب رضاخانی به کار گرفتند. این منش که در دوره فرزند خلف رضاخان، شکل تلطیف شده و زیرکانهتری به خود گرفت، در ادبیات شاهانه، تحت عنوان «فریبا» بودن زن از آن یاد شد. در منطق شاه، زن مدرن و زن ازاد از قیود مذهب، رسالتش فریبایی است و همه موانع موجود بر سر راه تحقق این رسالت باید از سر راه برداشته شود و بدینسان بود که نه تنها زنان بلکه نیم دیگر جامعه یعنی مردان را نیز به بند افسون «فریبایی» کشاندند و خود شاهد بودیم که چگونه علاوه بر کابارهها و رقاص خانه ها، و مجالس و محافل رسمی و غیر رسمی، معابر و میادین شهرها، پارکها، مراکز تفریحی، استخرها و سواحل دریا به صورت جلوهگاهی از این سیاست شاهانه عملاً به عشرتکده هایی در خدمت ابتذال و فساد و تحذیر نسل جوان تبدیل گردید.
زن فریبا، نسخه بدل و استعماری از تصویر زن در جامعه غربی است که متأسفانه در نسخه اصلی آن نیز کرامت و شخصیت واقعی زن در مسلخ فسفه مادی غرب قربانی شده تا «اقتصاد و لذت» این دو معبود ومقصود انسان غربی را فراهم آورد. بدینسان در تمدن غرب نیز زن تا حدی زیادی یا در خدمت تبلیغ و فروش کالاست یا در خدمت تبلیغ و روش خود و در هر حال، او متاعی است در خدمت نظام سلطه که به سفارش «حاکم» ایفای نقش میکند.
با نگاهی به ارباب رسانه به خوبی میتوان دریافت که:
1 ـ در تبیلغات تجاری در سیما و روزنامهها و مجلات بانوانی زیبا در نهایت دلبری و عشوه گری حضور دارند. گویی مخاطب و مشتری ایرانی پاشنه آشیلی به غیر از ... ندارد.
2ـ به اکثر شرکت ها، بنگاههای اقتصادی، مطبها و مغازهها که رجوع شود با دختران و زنانی مواجه میشویم که نهایت تلاش را در اروتیک جلوه دادن خود بکار برده اند، متاسفانه در اکثر مواقع نیز مخاطب و مشتری نیز در دام عشوهها و غمزههای این بردگان جنسی گرفتار میآید و مطامع صاحب کسب و کار را بر میآورد.
3 ـ اگر سری به سینما و سریالهای تلویزیونی زده شود با انبوهی از دختران و زنان ... مواجه میشویم که جهت کسب گیشه و جذب مخاطب تلوزیونی در نقشهای گوناگون حضور یافته اند.
اگر پرسوجویی شود متوجه خواهیم شد که قریب به اتفاق این عروسکهای تبلیغاتی(به غیر از هنر پیشگان) متعلق به طبقات متوسط و پایین جامعه میباشند که به شرط حفظ زیبایی و عشوه گری در مقابل حقوقی ناچیز تن به فروش ظرافتهای زنانه وجود خود جهت رونق کسب و کار ارباب سرمایه داده اند.
هنگامی که جامعه شناسان وطنی در تحلیل جوامع غربی بر میآیند، مدام از استفاده ابزاری از نسوان دم میزنند و اینکه آزادی ظاهری زنان در غرب جهت بهره وری جنسی مستقیم (روسپیان) و غیر مستقیم (عروسکان تبلیغاتی) میباشد، نگاهی گذرا به اوضاع کشور خودمان موید همان سبک و سیاق میباشد، استفاده ابزاری و جنسی از زنان جهت رونق تجارت، اندکی ماست مال اش میکنند و توری از جنس حریر بر سرشان میاندازند تا حفظ ظاهری کرده باشند در یک جامعه ریازده.
در فرهنگهای لغت «تبلیغات» به این معنی آمده است: عملی که در آن فروشنده یا تولید کنندهای با انجام امری سعی میکند که خریدار را از تولید این محصول آگاه کند.
اما با پیشرفت جوامع و گسترش علم و تکنولوژی شاید تبلیغات به گونهای دیگر در بین انسانها نفوذ کرده است. به گونهای که دیگر این تبلیغات نه تنها برای فروش یا عرضه محصولات ساخت دست انسان به کار برده میشود بلکه اکنون این حربه برای به خطا انداختن و گاه رسیدن به اهدافی شوم با استفاده از القاء به ذهن دیگران استفاده میشود.
این روزها به هر سو روی بر میگردانیم مدلهای گوناگون آگهی و تبلیغات جلوی چشمانمان خودنمایی میکند. از انواع و اقسام آگهیهای بنری، بیلبوردی، تراکتی و کاغذی گرفته تا آگهیهای تلویزیونی و بصری و صوتی. اما آنچه در این میان بیشتر از پیش انسان را به سوی خود میکشد، شعارهایی است که ذهن خسته را با خود به همراه میبرد. شعارهای تبلیغاتی که نه تنها با آلودگی صوتی و تصویری چهره شهر را آشفته ساخته بلکه ذهن خسته از کار و مشکلات را نیز درگیر خود میکند.
در ارتباط با مسأله زنان و صنعت تبلیغات تجاری در سال گذشته هنگامی که «جین کیلبورن» کتاب جدید خود را با عنوان «متقاعدسازی مرگآور» به بازار عرضه نموده بود، هفتهنامه «پابلیشرز ویکلی» این کتاب را به عنوان یک ندای بیدارکننده در مورد تأثیرات ویران کننده تبلیغات تجاری در فرهنگ تحت سلطه تبلیغات ما دانست. اما اینک و با گذشت شش ماه از آن زمان، همچنان تغییری در اوضاع به وجود نیامده است. این مطلب کاملاً شوکآور است که تنها چند رسانه ملی، مطالب و گفتگوهایی را در مورد این کتاب، منتشر نموده اند.
«کیلبورن» در کتاب خود مینویسد: «اگر شما نیز نظیر سایر مردم هستید، گمان میبرید که تبلیغات هیچ تأثیری بر روی شما ندارد. البته این امر دقیقاً همان چیزیست که تبلیغاتچیها از شما میخواهند که آن را بپذیرید. اما اگر این حرف صحیح باشد، چرا شرکتهای تجاری سالانه بیش از 200 میلیارد دلار برای تبلیغات بازرگانی خویش هزینه مینمایند؟»
نویسنده این کتاب معتقد است که ما در خریدهایمان چیزی بیش از آنچه ما پرداخت مینماییم، هزینه میکنیم. وی میافزاید: «تبلیغات با فروش ارزشها، تصاویر و مفاهیم عشق و سکس، رؤیا و موفقیت، بیش از آنکه یک آینه منفعل از جامعه باشد، یک رسانه مؤثر و ترغیبکننده و تأثیرگذار و متقاعدکننده است که تأثیرات شگرفی دارد، هرچند در اکثر شرایط این تأثیر نامریی میباشد.»
در دنیای تبلیغات، به نظر میرسد که آنچه ما قادر به خرید آن هستیم، قابل اعتمادتر از انسانها میباشد. چرا که تبلیغات بارها و بارها به ما میگوید که روابط بین انسانها، شکننده و زودگذر است، اما ما محصولات خویش را به شما ارائه مینماییم. در این کتاب با بررسی همه جانبه آسیبهای وارده بر مردم بر اثر تبلیغات، تمرکز اصلی نویسنده بر این آسیبها بر روی زنان میباشد. در یکی از بخشهای این کتاب، با عنوان «چرا زنان و دختران باید با قدرت اعتیادآور تبلیغات مبارزه کنند؟» به بررسی این موضوع، پرداخته شده است.
صنعت تبلیغات، یکی از پیامآوران اصلی فرهنگی است که میتواند برای اعتماد به نسل دختران، مسموم کننده باشد، چرا که نگاهی به تصاویر تبلیغاتی ارائه شده در رسانههای ما، نشانگر این دنیای تیره و تار خواهد بود. به ویژه آنکه، این تبلیغات مسموم حتی دختران غیربالغ را نیز دربر میگیرد و از آنها میخواهد که شخصیت خود را به فراموشی بسپارند. البته در سالهای اخیر، یک بیداری عمومی در مورد آسیبهای وارده از تبلیغات بر شخصیت و رفتارهای دختران، به وجود آمده است. تبلیغاتی که از دختران ما میخواهد وزنی کمتر، اندامی باریکتر، بدنی عریانتر و زیباتر داشته و ساکتتر نیز باشند. البته دختران، از تصاویر تبلیغاتی زنان حاضر در این برنامهها نیز تأثیر میپذیرند، تصاویری که در آنها وضعیت مورد انتظار جامعه از آنان و آنچه باید شوند را نشان میدهد.
دستکاری در پیامها و احساسات مخاطبان زن، سالهاست که از سوی شرکتهای سیگارسازی، دنبال میشود. کیلبورن در کتاب خویش مینویسد: «در میان همه دروغهایی که تبلیغات به ما میگوید، دروغهای گفته شده در تبلیغات شرکتهای تولیدکننده سیگار، مرگآور و کشنده است.» شایان ذکر است که از سال 1979 میلادی تاکنون، تعداد افراد جامعه زنان و مردان هدف قرار گرفته شده در تبلیغات این شرکتها، با هم برابر گردیده اند. بدین ترتیب، باید انتظار داشته باشیم که نرخ ابتلای زنان و مردان به سرطان ریه هم به عددی برابر نزدیک شده باشد .
زنان همواره از افسردگی و تنهایی هراسانند، لذا رسانههای تبلیغاتی هم از این تابوها برای فروش بیشتر محصولات دخانی بهره میگیرند. در این تصاویر، چنین وانمود میگردد که در سایه استعمال دخانیات، تأثیرات مثبتی در افراد به وجود میآید. کیلبورن در کتاب خویش، با بررسی این موضوع مینویسد: «دختران و زنان تشویق میگردند که از دخانیات و الکل برای غلبه بر عصبانیت و افسردگی خویش و نشان دادن طغیان روحی خود بهره گیرند. بدین ترتیب، آنان قربانی سودآوری این مؤسسات میگردند.
پس از ذکر این مسائل سؤال اصلی این است که به راستی بکار گیری زن در تبلیغات، سو استفاده از وی است یا نه؟ یا این تنها ایرادی است که از جانب فمینستها وارد میشود؟!
در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان صاحبان سرمایه و شرکتهای ارائه دهنده ی کالا بر سر بازار مصرف وجود دارد و همین امر سبب شده تا شرکتهای تبلیغاتی وارد عمل شوند و به دنبال آن تبلیغات مختلف به وجود آید.هر یک سعی در ساخت تبلیغات بهتر و با اثرپذیری بیشتر داشته باشند. همین امر سبب شده تا از هر روشی بهره جویند تا آنجا که حتی معیارهای اخلاقی را زیر پا گذاشته اند.
مهمترین آن استفاده ی ابزار گونه از زنان است که به جرات میتوان گفت بیشترین بهره را نیز از آن میبرند.
هنگامی که از زن در جهت فروش و عرضه ی کالا استفاده کرده ایم در واقع وی را از یک انسان به یک کالا تنزل مقام داده ایم.
استفاده از جاذبه ی جنسی زن ،احمق جلوه دادن زن و محدود کردن فعالیتهای زن به کار در خانه انواع مختلف تبعیضهای جنسی اعمال شده به زنان در تبلیغات هستند.
در مورد اول (که بسیار در کشورهای غربی رایج است)از زیبایی و فریبندگی زن در جهت منافع سرمایه داری و عرضه ی یک کالا است که نه تنها تنزل مقام و وجود زن در حد اشیا و حتی کمتر است.صاحبان سرمایه و شرکتهای تبلیغاتی چه توجیهی میتوانند برای آن داشته باشند؟!آیا غیر از این است که از غریزه ی جنسی مصرف کننده در جهت فروش کالای خود استفاده میکنند؟!به عنوان مثال بارها دیده ایم در غرب تبلیغات مربوط به ماشین، از زنان نیمه برهنه استفاده میکنند. این خود برای اثبات این ادعا کافی است.
در مورد دوم زن را موجودی مصرف کننده ی صرف نشان میدهند که به هیچ چیز جز در خواست بیحد و حصر از همسر زحمتکش!!!! خود کار دیگری ندارد که مصداق این مورد را در تبلیغات مربوط به فروشگاها و مراکز خرید و همچنین لوازم خانگی بسیار دیده میشود. و یا اینکه خانم خانه را به گونهای به تصویر میکشند که یا قادر به انجام امور مربوط به خانه نیست یا تمامی وظایف خود را بر گردن همسر خود نهاده!!!
و مورد آخر که در ایران بسیار دیده میشود این است که تمام امور خانه صرفا توسط زن انجام میگیرد بدون اینکه دیگر اعضای خانواده در آن کوچکترین نقشی داشته باشند.در این تبلیغات خواسته یا نا خواسته سعی در القای این این امر بر ذهن افراد دارد.نمونه ی بارز آن را در تبلیغات لوازم خانگی میتوان یافت.در این تبلیغات بسیار دیده میشود که یک زن همانند یک روبات تمامی کارهای خانه را به نحو احسن انجام میدهد و معمولا زنان را یا در حال اتو کشیدن یا در حال جارو کشیدن و ... نشان داده میشوند.
به عبارت دیگر اگر بخواهیم از نگاه و زاویه دیگری به سؤال مورد نظر پاسخ داده شود باید گفت قیاس جامعه امروز ایران با جوامع اروپای صنعتی قرن 19 و اوایل قرن بیستم شاید راه گشا باشد. جامعه امروز ایران به لحاظ ساختار و روند حرکتی بسیار شبیه جوامع اروپایی در زمان ذکر شده است[2].
جامعه فعلی ایران جامعهای است که چه به لحاظ هنجارهای اجتماعی و فرهنگی و چه به لحاظ بینش و الگوهای سیاسی و امنیتی و چه از منظر زیرساختها و باورهای اقتصادی یک جامعه در حال گذار و تغییر و تحول است. از این منظر است که جامعه کنونی ایران با جوامع اروپایی قرون گذشته که تجربه صنعتی شدن و گذار از فئودالیسم به بورژوازی ابتدایی و عبور از باورهای مذهبی در روابط و الگوهای اجتماعی و خارج شدن از اقتصادی سنتی و بسته و مواجهه با اقتصادی آزاد و سرمایه سالار را تجربه کردهاند قابل مقایسه است. بنابراین طبیعی است که شرایط و نابسامانیهای آن دوره جوامع اروپایی با اندک تفاوتهایی ( آن هم به لحاظ تفاوت در بستر اجتماعی رویدادهای پدید آمده ) در جامعه ایران نیز پدیدار گردد.
اگر در تاریخ جوامع اروپایی در چنان مقاطع زمانی تامل کنیم در خواهیم یافت که یکی از معضلات اصلی آنان مساله کار و به خصوص مساله کار زنان بوده است. چون در آن زمان صنعتی شدن کمیت و کیفیت نیروی کار را تغییر داده بود و بورژوازی صنعتی ایده آل هایی متفاوت با گذشته را جستجو میکرد بنابراین مساله کار و حقوق کارگر یکی از محوری ترین چالشهای آن دوران بود. کارفرما که بورژوای تازه به دوران رسیده بود به دنبال حداکثر سود بود و کارگر آسان ترین گزینه برای تامین این سود حداکثری قلمداد میشد. بنابراین کارگری با کمترین دست مزد و بیشترین بازدهی ایده آل چنین نظامی بود. پس نیروی کار زنان ایده آل ترین پیشنهاد برای چنین سیستمی میتوانست باشد. پیشنهادی که کاپیتالیسم حاکم بر نظام طبقاتی آن دوره اروپا آن را محقق ساخت. زنان با کمترین حقوق مشغول به کار شدند و ماشین تولید سوبژه انسانی کارگر را ( بنا به آنچه کارل مارکس تحلیل میکرد) به ابژهای در حد محصولات تولیدی کاهش داد و در این میان زنان بیشترین آسیب روانی و جسمانی را متحمل شدند.
اما در هر حال آنچه تاریخ غرب روایت میکند آزمون و خطاها و هزینه پردازیهای گزافی بوده است که برای رسیدن به جایگاه امروزی جهان صنعتی پیموده است و در این میان در بازههای زمانی مختلف اقشار یا طبقاتی خاص بیشترین خسارت را متحمل شده اند.
با این تفاصیل اکنون میتوان با دیدی منطقی تر به ادامه موضوع مورد نظر پرداخت. همانطور که عنوان شد جامعه اکنون ایران از بسیاری جهات با جوامع اروپایی در حال گذار قرن 19 و اوایل قرن بیستم قابل مقایسه است. اگر در آن دوران زنان به علل گوناگون( نیاز به استقلال مالی, تاثیرات جنبشهای فمنیستی, نیاز چرخه تولید به نیروی کار بیشتر و حتی تاثیرات ایدئولوژیهای مارکسیستی و تلقین اندیشه برتری آخرالزمانی طبقه پرولتاریا) وارد چرخه تولید و صنعت میشدند و با کمترین حقوق وجه مدرن تر استعمار را در ساختار سرمایه داری تجربه میکردند در جامعه امروز ایران نیز با تفاوت هایی بسیار جزئی چنین علائمی قابل مشاهده است.
از آنجا که هنوز ساختار اقتصادی ایران یک ساختار نسبتا سنتی است و سرمایه داری در حال رشد در این ساختار نیز ناقص و معیوب است بنابراین فاقد آن چیزی است که سیستم اقتصادی اروپای غربی و آمریکا را بارور و پویا ساخته است. در سیستمهای اقتصادی آن کشورها چون نظام تامین اجتماعی و سندیکاها بسیار قدرتمند عمل میکنند بنابراین حقوق کارگران تا حدود بسیار زیادی تامین میگردد اما چون در ایران هنوز نظام تامین اجتماعی و بیمه همگانی یک ساختار بیمار گونه و ناکارآمد است و همچنین جامعه ایران چون هنوز فاقد طبقه به مفهوم کلاسیک آن (خصوصا از دید ایدئولوژی مارکس) است و عملا امکان تشکیل سندیکاها و اتحادیههای کارگری وجود ندارد و از طرفی بنا به حفره هایی که در قانون به لحاظ حمایت از حقوق اقشار به خصوص زنان وجود دارد بنابراین امکان بهره کشی هایی نظیر آنچه صاحب کار آگهی ابتدای این مطلب در نظر دارد امکان پذیر شده است.
از آنجا که جامعه ایران اکنون تجربههای نخستین حرکت در مسیر سرمایه داری و خروج از سیستم سنتی هیات بازاری را تجربه میکند الگوهای سرمایه داری را نیز به شکل معوج و ناموزون تجربه میکند و به علت ناپختگی در تجربه لوازم و الزامات سرمایه داری معضلات آن را بیشتر متحمل میشود. یکی از ایرادات بزرگی که به نظامهای سرمایه داری وارد میشود و این ایرادات خود را در جوامع در حال توسعه بیشتر نشان میدهد همان جوهره انتقادی اندیشه مارکس است. الیناسیون یا از خود بیگانگی که چنین سیستمی به کارگر تحمیل میکند در حقیقت محوری ترین آسیب چنین نظام هایی است.
البته همانطور که اروپای در حال گذار نیز تجربه کرده است زنان و کودکان بیشترین آسیب را در این ساختار متحمل شدهاند و از این نظر ایران نیز اکنون به علت کمبود قوانین الزام آور و تحقق یافته حمایت کننده از حقوق زنان و نیز به خاطر تحولات ارزشی جامعه اعم از تغییر در ذهنیت اجبار آمیز بودن خانه دار بودن زنان, افزایش میزان تحصیلات و به تبع آن افزایش میزان نیازها و توقعات زنان و نیز نیاز به استقلال مالی زنان از شوهران خود و خارج شدن از فشار این وابستگی که زنان را به داشتن درآمد, هرچند با کمترین حقوق و مزایا ترغیب میکند با جوامع اروپای مورد بحث قابل قیاس مینماید.
سیستم سرمایه داری نوپای ساختار اقتصادی و صنعتی در حال تحول کشور نیز که طالب نیروی کار ارزان با کمترین توقع است راغب جذب چنین نیروی کاری است بنابراین این نیاز و اشتیاق زنان به کار و داشتن درآمد مستقل از طرف بازار کار سود محور سرمایه داری تازه به دوران رسیده ایرانی پاسخ داده میشود و بدین ترتیب آگهی هایی نظیر آگهی مورد بحث این مقال رشدی قارچ گونه مییابند.
در این میان یک مطلب جالب تر و البته آزار دهنده تر نیز خود را مینمایاند. مشاغلی مثل بازاریابی که در کشورهای صنعتی و فراصنعتی غرب کنونی یک رشته و حرفه بسیار تخصصی و آکادمیک است به علت همان ضعف زیربنایی ساختار اقتصاد و صنعت ایران به عنوان یکی از محوری ترین مشاغل خواستار حضور زنان در بازار کار جامعه ایران در حال رشد است.
اگر در خوش بینانه ترین حالت نیز به منش و هدف سرمایه سالاری غربی نگاه کنیم ابزار انگاری حاکم بر آن نظامها که در سود محوری بنیادین حاکم بر دید(اکثریت) سرمایه دارها خلاصه شده است جای توجیهی برای اعمال غیر اخلاقی سران آن باقی نمیگذارد. نگاهی به صنعت تبلیغ که در حقیقت شاهرگ نظام مصرف گرای سرمایه داری غربی است نشان میدهد که در آن جوامع زنان بیشترین (( کاربرد)) را در این صنعت پذیرا شدهاند و استفاده ابزاری از جذابیتهای زنانه امری طبیعی و حیاتی برای سرمایه داری و قسمت تبلیغات غربی است. امری که در هر بینشی و با هر زاویه دید انسانی امری غیراخلاقی و دور از شان انسانی زنانه است.
نگاهی به فضای بازار کار کشور خصوصا در کلان شهرها نشان میدهد که چنین منشی در فضای بازار کار اقتصاد ایران در حال پا گرفتن است. زنان بیشترین حامیان! را در بین مراکز بازاریابی دارند و در این میان توصیه به زنان برای بهره مندی افزون تر از جذابیتهای زنانه به منظور جذب مشتری برای کالای مورد تبلیغ امری منطقی و عقلانی! گردیده است.
بدون اینکه بخواهیم ارزشهای نظامهای سرمایه داری را نادیده بگیریم ولی با این وجود چشم بستن بر این ناهنجاریهای اخلاقی (با هر تلقی و تاویلی از این واژه) امری کتمان ناپذیر است. چه بخواهیم و چه نخواهیم این یک واقعیت است که فضای بازار کار ایران به ویژه در بخش خصوصی برای زنان از امنیت بالایی برخوردار نیست و به دلایل مختلف زنان تجربه دردناکی را در محیط خارج از خانه تجربه میکنند. اگر غرب با تجربه لائیسیته مذهب را از اجتماع رانده است و از اخلاق اومانیستی ترین تاویل را باور کرده است باز حتی در چنین قراعتی نیز توجیه ابزار انگارانه عوامل تولید نیروی انسانی به خصوص جنس زن پذیرفته شده نیست چه برسد در جامعهای همانند ایران که هنوز کهن الگوهای ذهنی و روح جمعی آن باور به اصول اخلاقی و مذهبی را در اندیشه و عمکرد خود حفظ کرده است.
به هرحال با همه این اوصاف واقعیت جامعه دقیقا چیزی خلاف ایده آلهای اخلاقی حرکت میکند و کتمان چنین نابسامانی هایی نیز امری ناممکن است. تجربهای که غرب در دوران گذشته تجربه کرده است جامعه امروز ایران تجربه اش میکند و به نظر میرسد در حرکت تاریخ گریزی از این تجربت ندارد.
اما شاید بتوان با وجود تمام این نوشتار مجالی برای طرح این پرسش قائل شد که آیا راه برون رفت از این معضل وجود دارد؟
آیا میتوان بدون هزینه پردازیهای کلان در تجربت اندوزیهای مشابه دنیای غرب زن را در جایگاه انسانی اش مشاهده کرد؟ برای رسیدن به این هدف چه میتوان کرد و چه باید کرد و آیا اصولا به لحاظ جامعه شناختی و حتی مبانی و کارکردهای فلسفی امکان جهش از تجربه غرب در خصوص این وضع وجود دارد؟
امید است طرح این پرسشها بهانهای باشد برای اندیشیدن در این موضوعات خصوصا برای اهل تخصص و خرد شاید که از همین طریق جرقه هایی برای بهتر دیدن و متفاوت عمل کردن آغاز گردد.
[1] ـ ر.ک: جایگاه و نقش زن در نظام مختلف از دیدگاه آیت الله خامنهای، ص 16
[2] ـ ر.ک: استفاده ابزاری از جذابیّتهای زنانه ـ محمد معماری.