واجبات نماز یازده چیز است:
اول: نیت، دوم: قیام یعنی ایستادن، سوم: تکبیرة الاحرام یعنی گفتن الله اکبر در اول نماز، چهارم: رکوع، پنجم: سجود، ششم: قرائت، هفتم: ذکر، هشتم: تشهد، نهم: سلام، دهم: ترتیب، یازدهم: موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز.
بعضی از واجبات نماز رکن است، یعنی اگر انسان آنها را به جا نیاورد، (یا در نماز اضافه کند) عمدا باشد یا اشتباها، نماز باطل میشود.
و بعضی دیگر رکن نیست، یعنی اگر عمدا کم یا زیاد شود، نماز باطل میشود و چنانچه اشتباها کم یا زیاد گردد نماز باطل نمیشود.
رکن نماز پنج چیز است:
اول: نیت، دوم: تکبیرة الاحرام، سوم: قیام در موقع گفتن تکبیرة الاحرام و قیام متصل به رکوع، یعنی ایستادن پیش از رکوع، چهارم: رکوع، پنجم: دو سجده.
منبع: توضیح المسائل مراجع،ج۱،ص۵۳۱.
مسائل متفرقه ازدواج موقت - دستور خواندن عقد موقت
سوال این است که کمپینی که ادعای خودجوش بودن دارد، از کجا چنین هزینههای گزافی را تامین میکند؟ و کدام افراد و نهادها هستند که چنین گسترده و هماهنگ برای چنین کمپین «خودجوش» در رسانههای بینالمللی لابی میکنند؟"
گروه مانیتورینگ - چند روزیست که راه اندازی کمپینی از سوی مسیح علی نژاد خبرنگار ضدانقلاب ساکن انگلیس با پروپاگاندای خبری رسانه های غرب مواجه شده ، ولی زودتر از آنکه پیش بینی میکردند پشت پرده این کمپین برملا شد.
به گزارش بولتن نیوز، طی این پروژه مسیح علی نژاد ضدانقلاب لندن نشین، فراخوان کشف حجاب در اماکن عمومی را در قالب پروژه «آزادیهای یواشکی» در فیسبوک، عملیاتی کرد و از مردم خواست تا تصاویر بدون حجاب در اماکن عمومی از خود تهیه نمایند و در این صفحه فیسبوک قرار دهند. پروژهای که به نظر میرسد دارای پشتوانهای سازمان یافته است، به صورتی که خبر ایجاد این کمپین به صورت عجیبی در بسیاری از رسانه های معاند همچون بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا، دویچه وله و … و روزنامه های مطرح غربی مانند لوموند، اشپیگل، گاردین و … منتشر شده است حال آنکه این حجم بازتاب بصورتی است که تنها از فردی مانند مسیح علینژاد برنمیآید.
تشریح دروغ پردازی تئوریسین های کمپین آزادیهای یواشکی
پس از حضور مسیح علی نژاد در شبکه صدای آمریکا، فاز اول دروغ پردازی تئوریسین های این کمپین افشا شد. مسیح علی نژاد که به عنوان میهمان برنامه روی خط به شبکه صدای آمریکا دعوت شده بود عنوان کرد که عکس های بانوان را با اجازه صاحب عکس منتشر کرده و تمامی افراد، با رضایت کامل عکس هایشان را به کمپین ارسال نموده اند ، این در حالی ست که در ادامه طی تماس خانمی به برنامه روی خط پرده اول دروغ بودن این صفحه را افشا کرده و اعلام کرد که عکس خصوصی او را "بدون اجازه" از صفحه شخصی اش سرقت کرده اند و در آن صفحه فیسبوکی به عنوان عکس ارسالی مخاطبان منتشر کرده اند.
سفارشی و تبلیغی بودن این گونه کمپین ها آنقدر غیر واقعی و دور از حقیقت می باشد که حتی با واکنش عناصر ضدانقلاب خارج از کشور مواجه و فاز دوم دروغ پردازی این کمپین را رقم زدند، در این راستا محسن کریمی ضدانقلاب لندن نشین عضو گروهک کنفدراسیون دانشجویان با انتشار پشت پرده تبلیغی این صفحه (تعداد لایک های خریداری شده صفحه فیس بوک) و عدم برخورداری از حامیان واقعی و پشتوانه مردمی، در سایت بالاترین و ایران گلوبال مینویسد:
"آنچه که در چند هفته اخیر در قالب یکی از این کمپینهای دستساز شاهد بودیم کمپین خانم معصومه (مسیح-مسی) علینژاد است که با نام «کمپین آزادیهای یواشکی» از ویژگیهای خاصی برخوردار است از جمله این ویژگیها افزایش 100،000 لایک در فیسبوک در کمتر از 4 روز که مجموع این لایکها 232 هزار لایک است. حال سوال اینجاست: هزینه هر 1000 لایک منطقهای حدودا ً 80 دلار است که اگر انصاف به خرج دهیم و با توجه به دیگر کمپینهای که واقعا مردم از آن استقبال کردند مقایسه کنیم، دو سوم لایکها خریداری شدهاند، که به گفته نزدیکان این صفحه این امری غیراخلاقی نیست و نوعی تبلیغات است ... حال سوال این است بیش از 12 هزار دلار هزینه لایک خریدن برای این صفحه تا به امروز را چه کسی یا کسانی تامین کردهاند؟"
در ادامه کریمی در خصوص سفارشی بودن این کمپین مینویسد: "اما داستان به همینجا ختم نمیشود. بانیان این کمپین مقالاتی را به روزنامههایی همچون لوموند و اشپیگل و میرور و چند ده روزنامه و وبسایت معروف دیگر سفارش دادهاند."
کریمی در انتهای مقاله خود، به پشت پرده تبلیغی این کمپین اشاره کرده و مینویسد: "میتوانم بگویم که بازتاب خبری این کمپین در روزنامههای معتبر از قد و قامت کل اپوزیسیون خارج بود. بنابراین با شناختی که از سانسور خبری در رابطه با مسائل ایران دارم و نوع این کمپین، مقالاتی که در باب این کمپین کذایی نگاشته شدند 100% سفارشی و آنچنان که از متن آنها برمیآید همگی از ادیت مخصوصی برخوردار هستند که در عالم روزنامهنگاری به آن «رپرتاژ آگهی» میگویند؛ و متعاقبا چون در قالب آگهی است هزینه گزافی باید پرداخت. حال اگر به احتساب این مقالات فقط در لوموند و اشپیگل و فیگارو بپردازیم حداقل 15 هزار دلار دیگر پای ایشان آب خورده. اگر روزنامههایی از قبیل روزنامه مکزیکی و وبسایتهای قدر قدرت خبری و صدای آمریکا و تلویزیون من و تو را به پای روابط بگذاریم و هزینه کمتری در نظر بگیریم، در کل این کمپین برای خانم علینژاد بین 27 تا 30هزار دلار آب خورده.
سوال این است که کمپینی که ادعای خودجوش بودن دارد، از کجا چنین هزینههای گزافی را تامین میکند؟ و کدام افراد و نهادها هستند که چنین گسترده و هماهنگ برای چنین کمپین «خودجوش» در رسانههای بینالمللی لابی میکنند؟"
(پوشش خبری پشت پرده کمپین، در سایت صهیونیستی بالاترین)
ماجرای به دام افتادن "حسن یوسفی اشکوری" از مدعیان روشنفکری دینی توسط گروهک یا به معنای صحیحتر "فرقه تروریستی مسعود رجوی" با استفاده از یکی از کثیفترین روشهای سازمانهای جاسوسی غربی و کمونیستی، یعنی استفاده از "مامور جنس مونث" و تحت فشار قرار دادن طعمه بیچاره با اسناد و عکسهای تهیه شده از این ارتباطات بوده است.
به دام افتادن اشکوری توسط منافقین
داستان بدام افتادن اشکوری بدین گونه بوده که گویا "فرقه رجوی" چند سال پیش همسر "علی احسانی" از سران تشکیلات (به نام مونا_م) را به عنوان طعمه به سراغ اشکوری نگونبخت فرستاده و پس از به دام افتادن اشکوری، با عکسها و فیلمهای بسیار خصوصی که از ارتباطات این دو تهیه کرده بود، به سراغ اشکوری رفته و وی را وادار به تمکین در مقابل خواستههای سازمان میکند. از قرار معلوم در این روند اشکوری بخت برگشته از سال 88 تا امروز عامل "سازمان منافقین" در تشکلهایی مانند گروههای موسوم به "ملی_مذهبی"، "فتنهگران"، جریان روشنفکری دینی، "سایت جرس" و ... بوده و طی این سالها فرقه رجوی تلاش میکرده اطلاعات مربوط به آنها را دریافت و نقطه نظرات خود را از طریق اشکوری به این تشکلها القاء کند.
با وجود اینکه ممکن است ارتباط نامشروع با یک زن شوهردار توسط یک متفکر به اصطلاح دینی در وهله اول باعث شکلگیری علامت سوال در ذهن خواننده شود، ولی عملکرد و استحاله فکری عناصر این جریان به راحتی علامت سوال را از اذهان پاک کرده و صرفا احساسی از تاسف ناشی از مشاهده سقوط این مدعیان به قهقهرای ابتذال در ذهن آدمی بر جای میگذارد.
ظهور "حسین دباغ" روشنفکر
جریانات "سکولار" و "لیبرال" که در پوشش "روشنفکری دینی" در صحنههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی کشور حضور داشته و همواره در راستای "دین زدایی" در کشور فعالیت میکردند، در نهضت "امام خمینی" (ره) ضربه سهمگینی را متحمل شده و بسیاری از ظرفیتهای خود در عرصههای مختلف را از دست دادند. با این حال این جریان از پا ننشسته و این بار با فروکش نمودن شور انقلابی و با استفاده از درگیر بودن ارکان مختلف کشور در "جنگ تحمیلی"، از اوایل دهه 60 به صورت خزنده، ظرفیتهای جدید و ناشناخته خود را فعال کرد که بارزترین این افراد "حسین حاج فرج دباغ" با نام مستعار "عبدالکریم سروش" بود. این جریان که ابتدا با رویکردی منافقانه خود را روشنفکری دینی مینامید در واقع پیشبرنده اصلی و بسترساز تفکرات "نئولیبرالیستی" در عرصههای مختلف فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و همچنین رویکردهای "نئوپوزیتویسیتی" در قلمرو مباحث معرفت شناختی بود. جوهره فکری این جریان به سردمداری سروش را میتوان در یک کلام دانست که آن "عدم قطعیت حقیقت در تمامی حوزهها و حاکمیت نسبیت بود" به نحوی که در جولانگاه نسبی بودن امور و سلاخی حقیقت، آن چه بر جای میماند تسلط کامل نفسانیات بر حوزههای مختلف، بدون هیچ گونه قید و بند دینی، اخلاقی، اجتماعی و ... بود.
با شکلگیری این جریان به سردمداری سروش در اندک زمانی، بسیاری از همپالگیهای فکری وی همچون حسن یوسفی اشکوری، "محسن کدیور"، "عطاءالله مهاجرانی"، "محسن مخملباف"، "محسن سازگارا" و ... پرده از چهره منافقانه خود برانداخته و مبلغ این دیدگاه در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، حاکمیتی و ... شدند. جالب اینکه این جریان پرهیاهو با بدست گرفتن ظرفیتهای رسانهای و تبلیغی، به احدی نیز اجازه نقد این تفکرات را نداده و آن را مصداق حیثیت زدایی از مومن و دافعه غیرمنطقی میدانستند!
اما از آنجا که سنت الهی بر رسوایی منافقین قرار داشته، این جریان دین ستیز برای مدت طولانی نتوانست در پشت نقاب روشنفکری دینی پنهان بوده و به تدریج ابعاد "ضد دینی و الحاد" آن بروز کرد. این اتفاق زمانی صورت گرفت که این جریان احساس کرد خروج بیش از این از پیله منافقانه خود، در واقع ورود به عرصه ارتداد است که برای این منظور میبایست از حوزه اقتدار حاکمیت اسلامی خارج شده و در دامان دشمنان اسلام، کنه اعتقادات خود را علنی کند.
در این روند، عناصر اصلی این جریان با فرار به خارج از کشور نقاب منافقانه را کنار زده و علنا شمشیر دینستیزی به دست گرفتند.
اسلام ستیزی عیان مسلک سروش
از جمله اقدامات این جریان در این روند، نفی غیر مستقیم نبوت پیامبر از طریق نفی وحی الهی به ایشان بود. در این راستا سروش در بهمن ماه سال 1386 در مصاحبه با "میشل هوبینگ"، روزنامه نگار هلندی "رادیو زمانه" به انکار عصمت قرآن پرداخته و وحی را تجربه شخصی پیامبر و ساخته ذهن بشری او دانست. تجربهای شبیه شعر شاعران که البته میتواند خطاپذیر هم باشد! عبدالکریم سروش که ید طولایی در ثبت آراء و نظریات دیگران به نام خود دارد، در این زمینه نیز با دزدی آرای افرادی چون "نصر حامد ابوزید" عنوان داشت "من فکر نمیکنم دانش پیامبر از دانش مردم هم عصرش درباره زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که امروز ما در اختیار داریم، نداشته است!"
این روند دین ستیزانه را "اکبر گنجی" با نفی "مهدویت" ادامه داد. اکبر گنجی که پس از فرار از ایران به طور کامل در اختیار "سرویس امنیتی آمریکا" و "پنتاگون" قرار گرفته، در ادامه نظریه پردازیهای استادش، وجود "حضرت ولیعصر" (عج) را انکار و آن را ساخته و پرداخته شیعیان دانست.
همچنین، اباحهگری این جماعت که از استخفاف حجاب شروع شد، در نهایت پستی و پلیدی به لجام گسیختگی در "روابط جنسی زن و مرد" کشیده و در نهایت سر از توجیه "همجنسگرایی" درآورد.
در پروژه تئوری پردازیهای دین ستیزانه، عبدالکریم سروش تلاش کرده با شکستن تابوهای دینی و فرهنگی نامی ویژه از خود به یادگار بگذارد که کمتر در این عرصه وجود داشته باشد. در این خصوص سروش در فروردین ماه 1391 در جلسه پرسش و پاسخ "دانشگاه تورنتو" اظهارنظرهایی داشت که تاسف بلکه تعجب همگان را نیز برانگیخت. سروش با وقاحت کامل در پاسخ به سوالاتی راجع به همجنسگرایی و "زنای با محارم" عنوان داشت "در داخل حوزه دین که تکلیف روشن است، اما بیرون از فضای دینی کمی اوضاع فرق میکند... ممنوعیتهای شرعی برای سن تکلیف است. انسانهای امروزی مایلند یک انسان حق مدار باشند تا یک حیوان تکلیف گرا؟!"
سروش با نام بردن از حقوق انسانها، همجنسگرایی را نیز یک حق میداند و به خود اجازه اظهارنظر در رابطه با چنین حقی نمیدهد!
سروش مهمترین چالش در ایران را چالش میان اخلاق و حقوق میداند. او میگوید "بسیاری از مسائلی که در گذشته غیراخلاقی بوده امروز تحت عنوان حق، اخلاقی محسوب میشوند". مثالهایی که وی برای تائید حرفهای خود میزند بسی شگفت انگیزتر از تئوری پردازیهای اوست.
وی میگوید "در گذشته ارتباط جنسی با محارم اخلاقا ممنوع بوده، ولی امروز به عنوان یک حق شناخته میشود و چنانچه رضایت طرفین باشد، مشکلی ندارد. در گذشته ارتباط یک زن شوهردار اخلاقا مذموم بوده، ولی امروز یک حق محسوب میشود. یعنی اگر زنی چنین کاری کند هیچ قانونی حق ندارد گریبانش را بگیرد. حتی اجازه ندارد به اندازه یک جای پارک نامناسب او را جریمه کند. بی اخلاقی در گذشته، امروز به عنوان حق مجاز است!"
از دیگر کسانی که در چارچوبهای دین ستیزانه اقدام به نظریه پردازی نموده، حسن یوسفی اشکوری است.
اشکوری پس از فرار از ایران با توجه به سابقه روحانی بودن به نوعی به عامل مشروعیت بخش در به چالشکشیدن و نقض ارزشها و مبانی اعتقادی اسلامی تبدیل شده است. وی همواره یکی از عوامل ثابت در نشستهای خبری شبکههای ضد اسلامی همچون "بی بی سی فارسی" و ... بوده و در فضای مجازی از عناصر بسیار فعال در نفی احکام دینی است.
اشکوری، گرگی در لباس میش
نکته جالب در خصوص حسن یوسفی اشکوری، انطباق کامل افکار و نظریات وی در نفی احکام دینی با عملکرد شخصی او در ابعاد مختلف است.
به عنوان نمونه، اشکوری در هشتم اردیبهشت ماه سال 90، با انتشار مقالهای در سایت "کمیته گزارشگران حقوق بشر"، تقریبا تمامی احکام اسلامی در موضوع خانواده و زنان را به چالش کشیده و آن را متعلق به شرایط اجتماعی و خانوادگی زمان بعثت و موقعیت حجاز میداند.
وی در این مقاله آورده است "اگر قبول کنیم در قلمرو زندگی آدمی یعنی امور روزمره، اصل بر تصمیمگیری آزاد و مختارانه و مصلحت اندیشانه هر انسانی ولو مومن در هر زمان و مکانی است و دین و شرع مسئولیتی در این زمینه ندارد، حداقل آن است که به تعبیر فقهی میدان مباحات بسیار فراخ خواهد شد و شمار قابل توجهی از احکام شرعی کنونی در این حوزه (حوزه خانواده) بلاموضوع خواهند بود!"
وی اضافه میکند "برای تنظیم خانواده سالم و انسانی نیز رعایت عدالت شرط اساسی و گریزناپذیر است. رعایت عدالت نیز برابری زن و مرد به عنوان دو رکن خانواده در استفاده برابر از تمامی امکانات و امتیازات و حقوق انسانی است... نظام خانواده کهن موضوعیت خود را از دست داده و در حال از دست دادن است و مسلمانان نیز دیر یا زود به این امر تن خواهند داد و بدان اعتراف خواهند کرد".
نکته جالب آنکه پس از چنین مقدمه چینی، اشکوری شروع به انتقاد از احکام اسلامی در تبعیض علیه زنان کرده و با ذکر چند مقدمه همچون؛ نصف بودن "ارث خواهر" نسبت به برادر، "وجوب تمکین زن در مقابل مرد" و ... به این نکته اصلی مورد نظرش یعنی "عدم عدالت در حق چند همسری مرد و عدم وجود این حق برای زنان" اشاره میکند.
رفتار اشکوری در ارتباط با خانم (مونا م) همسر آقای علی احسانی نشان دهنده آن است که اشکوری به شدت عامل به باورهای خود بوده و در ارتباط غیر اخلاقی با یک زن شوهردار قبحی نمیبیند. فقط بداقبالی اشکوری این بوده که این زن مامور به دام انداختن اشکوری بوده و احتمالا ارتباط وی با او چندان در چارچوبهای تئوریک اشکوری قابل تعریف نیست، وگرنه این متفکر فاسدالاخلاق احساس بهتری نسبت به توسعه تفکراتش در بستر جامعه مییافته است.
در اینجا ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امروزه ارزش اقداماتی چون خلع لباس افرادی همچون اشکوری عیان میشود، چرا که در صورت استمرار رفتار افرادی از این دست در لباس روحانیت، این موضوع میتوانست فاجعهای عظیم برای جامعه دینی محسوب شود.
همچنین، امیدواریم این آخرین نمونه از انحرافات عملکرد این آقایان به اصطلاح روشنفکر دینی بوده و نام دین بیش از این آلوده به اعمال این دین ستیزان نگردد، چرا که مجوزهایی که سروش در اعمال غیر اخلاقی صادر کرده، بسی پستتر و رذیلانهتر از تئوریهای اشکوری بوده است.
سلطه استکبار بر تفکرات سروش و پیروانش
نکته دیگری که در بررسی چرایی رویکرد نظری و عملی افرادی همچون سروش و اشکوری و ... میتواند مورد توجه قرار گیرد، همراهی و همگرایی این جریان با نظام سلطه بینالمللی در قداست زدایی از ارزشهای دینی و انسانی و کمک به سیطره امیال شهوانی و خواستههایی شیطانی است.
ریشه این موضوع را نیز نه تنها در اختلافات فرهنگی و ایدئولوژیک که در نزاع قدرت در عرصه بینالمللی میبایست جستجو کرد، به نحوی که سیطره فرهنگی غرب بستری برای گستره سلطه این تفکر بر تمامی ابعاد حیات انسانی اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و ... است.
در نگاه کلانتر، بهره گیری از ظرفیتهای غیراخلاقی و مقابله با ارزشهای دینی و الهی توسط جهان غرب، بخشی از نزاع بین خیر و شر در جهان است که در یک سمت آن دینمداران و خداجویان و در طرف دیگر آن نظام ظالمانه بینالملل با سردمداری آمریکا و صهیونیسم بین الملی قرار دارند.
نزاعی که پس از قرنها کشاکش میرفت تا در قرن بیستم میلادی با پیروزی تاریکی بر نور و غلبه شیطان بر انسان پایان یابد، ولی از آنجا که سنت و مشیت الهی در نهایت غلبه نور بر تاریکی و حقیقت بر ظلمت است، خداوند مردی از نسل خوبان را برانگیخت تا با احیای شعارهای انبیای الهی پیروزی حق بر باطل را رقم زند.
در این روند امروزه استکبار جهانی به سردمداری شیطان بزرگ تمامی ظرفیتهای تکنولوژیکی، فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود را بسیج کرده تا حرکت خمینی کبیر به پیروزی نهایی نرسد.
در این میان جریان روشنفکری به اصطلاح دینی که زاییده تفکرات لیبرالیستی و نئولیبرالیستی غربی است، پیاده کننده نظام فکری دشمن و توجیه کننده تفکرات و رفتارهای دین ستیزانه در پوشش تفکر و عمل دینی گردیده است.
در واقع میتوان گفت عملکرد روشنفکری دینی بخشی از هجمه ناتوی فرهنگی دشمن علیه جهان اسلامی و ارزشهای انسانی است که میکوشد با همراهی امپراطوری رسانهای جهان غرب هویت دینی جوامع اسلامی را به مسلخ بکشاند.
در این زمینه جالب توجه خواهد بود اگر بدانیم که امروزه 4000 کانال ماهوارهای هرزه نگاری به صورت مجانی و شبانه روزی در فضای ماهوارهای کشور ایران فعالند، در حالیکه تقریبا در تمامی کشورهای غربی این شبکهها از نیمه شب به بعد دارای برنامه بوده و تماما به صورت کابلی و در ازاء دریافت هزینه اقدام به پخش برنامه میکنند.
همچنین، نگاهی به برنامههای مختلف شبکههای ماهوارهای از شبکههای خبری همچون بی بی سی فارسی گرفته تا شبکههای به اصطلاح اجتماعی و خانوادگی همچون "من و تو"، "فارسی وان"، "جم تری وی" و ... نشان میدهد که همگی این شبکهها در راستای تخریب کیان خانواده، دین زدایی و القاء تفکرات "سکولار" و "پلورالیستی" به شدت در حال فعالیتند.
در این روند آنچه قابل مشاهده است، تلاش مزدوران فکری و فرهنگی همچون سروش، اشکوری، کدیور، گنجی، مهاجرانی و ... در تئوریزه کردن فساد و مشروعیت بخشی به لجام گسیختگی اخلاقی است.
متاسفانه تئوری پردازیهای دین ستیزانه که از اوائل دهه 60 تاکنون ادامه داشته، نتیجهای بسیار تلخ در فضای سیاسی و اجتماعی کشور رقم زده و آن فروغلتیدن بخشی از عناصر و جریانات سیاسی کشور در منجلاب بیدینی و تقابل علنی آنها با نظام دینی حاکم بر کشور بود، که بارزترین مصداق آنها را میتوان تلاشهای میدانی و بی پرده این جریانات برای براندازی حکومت دینی در رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 دانست.
آنچه در وقایع سال 88 رخ داد، کنار زدن پرده تزویر و نفاق از چهره بخش عمدهای از جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلبان و قرار گرفتن آنها در مقابل نظام دینی برخاسته از خون صدها هزار شهید بود، فتنهای که طی آن محصول استحاله فکری روشنفکری نئولیبرال، تحت عناوینی همچون تفکر اصلاح طلبی، گروهکهای التقاطی موسوم به ملی_ مذهبی، جریانات به اصطلاح دمکراسیخواه، جریانات و عناصر وابسته و مزدور به اصطلاح حقوق بشری و ... همگی ضمن اینکه با شمشیر عریان در مقابل حکومت دینی قرار گرفتند، بلکه توانستند از حمایتهای تمامی دشمنان اسلام اعم از نظام سلطه بین المللی، گروهکهای ضد انقلاب خارج نشین، امپراطوری رسانهای دشمن و ... بهره مند گردند.
البته آنچه در نهایت تعیینکننده بین نزاع حق و باطل در این عرصه شد، دست خداوند قهار بود که از آستین ملت بیرون آمده و طومار دشمنان دین خدا را در هم پیچید.
در پایان امیدواریم که خداوند متعال همواره ما را در پناه رحمت خود حفظ نموده و از فروافتادن در ورطه شیطان حفظ نماید، چرا که مجازات رویگردانان از رحمت الهی، تسلط شیطان بر تمام ابعاد فکری و رفتاری آنان (به اذن الله) خواهد بود.
و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطنا فهو له قرین. (و هر که از یاد خدای رحمان دل بگرداند، شیطانی بر او میگماریم که همدم او گردد.( (زخرف آیه 36)
به انسانها التماس نکن که عین شرمندگی است
اگر حاجتت برآورده شد منت است
و اگر برآورده نشد، ذلت
به خدا التماس کن که عین شجاعت است
اگر حاجتت برآورده شد رحمت است
و اگر برآورده نشد، حکمت
آیت الله مصباح یزدی، در جزوه حقوق و سیاست در قرآن، درس 209 می نویسد:
((چرا در اسلام ازدواج موقّت و تعدّد زوجات تجویز شده است؟ آیا این احکام تبعیض و خلاف حقوق زن نیست؟
اسلامهراسی، پروژه غربی و اسرائیلی که میرود تا از یک دین سراسر رحمانیت با ذکر مصداقهایی استثنا، یک دین سراسر خشونت را معرفی کند، یک تاکتیک رسانهای است که هیچ زمانی جنایت غربیها را فرصت مخابره شدن نمیدهد. یک جنگ رسانهای نابرابر.
وقتی فیلم سنگسار ثریا رو میدیدم توی هر سکانسش احساس کردم که به دین اسلام حمله میشه. تک تک سکانس های فیلم تکه سنگی بود که بر پیکر اسلام وارد می آمد. خواهش میکنم شما که ساعت ها پای شبکه های ماهواره ای میشینید و نقد و بررسی این فیلم کذایی رو تماشا میکنید چند دقیقه هم وقت بذارید و گوشه ای از حقایق رو بشنوید. کمی هم فکر کنید شاید آن شبکه ها دروغ بگن. چطوره که هر کی آخوند باشه دزده و دروغ میگه اما اگه فردی کراوات بزنه و خیلی شیک حلو دوربین بشینه و به دین شما توهین کنه یه روشنفکره؟ بدون اینکه ذره ای هم به او بدبین بشید. لااقل توی قضاوت ها کمی عادلانه برخورد کنیم. حقایق حکم سنگسار رو بیان میکنم. هر کس میخواد قبول کنه هر کسی هم نمیخواد سرشو بکنه زیر برف!
بسیاری از احکام دینی از سنت پیامبر (ص) استنباط میشود نه از قرآن کریم. مثلاً اینکه سگ نجس است حکمی است که همه فقهاء اسلامی قبول دارند ولی در قرآن به آن اشارهای نشده است. حکم رجم هم از همین قبیل است و از سنت پیامبر (ص) استنباط و نقل شده است.
حکم سنگسار مخصوص کسانی است که در حالی زنا کنند که: اولاً متأهل و دارای همسر باشد و ثانیاً به همسر خود دسترسی داشته باشد و میتواند با او آمیزش جنسی داشته باشد. مثلاً در سفر نباشد و یا دارای عذر دیگر که منافات با مسائل زناشویی باشد نداشته باشد. مانند عادت ماهیانه و یا ناشزه بودن همسر یا عنین بودن مرد و...
بعد از حصول این شرایط اگر این مرد یا زن متأهل برخوردار از همسر حلال و بی مانع، به گناه زنا آلوده شوند و در فضایی کاملاً آزاد چهار بار به این عمل خود اقرار کنند یا چهار شاهد عادل عیناً این عمل زنا را با خصوصیاتش ملاحظه و مشاهده کرده باشند و در محضر حاکم شرع گواهی دادند.
میبینیم که این حکم بگونهای طراحی شده است که جز در موارد نادر قابل عمل و اجرا نیست و بسیار نادر اتفاق میافتد که چهار شاهد عادل عملی که معمولاً در خفا واقع میشود و کمتر اتفاق میافتد که یک انسان گنهکار در فضایی کاملاً آزاد و بدون درخواست کسی، خود چهار بار اقرار کند و عواقب عمل را هم بداند و حاکم هر بار او را سفارش کند که اقرار تو ممکن است اشتباه باشد و اگر دیگر اقرار نکنی و به چهار مرحله نرسد از تو دست خواهم کشید ولی در عین حال او خود چهار بار اقرار کرده و خود را برای عقوبت مهیا کند.
شاید در همه تاریخ اسلام هنوز چهار شاهد عادل عمل جنسی نامشروع دو نفر را به عینه مشاهده نکرده اند. با توجه به این که اسلام می فرماید: اگر یکی از این چهار شاهد عادل از شهادت خود برگردد سه نفر دیگر باید حد قذف (80 تازیانه) بخورند چرا که نسبت ناروا به مسلمان داده اند. و یا این که خود آنان چهار بار بدون اعمال فشار یا اجبار و در کمال آزادی و اختیار به آن اقرار کنند. در حالی که کسی جز با انگیزه دینی حاضر نیست که با زبان خود چهار بار اقرار آزاد داشته باشد که به این عمل غیر قانونی دست یازیده است تا این مجازات سنگین را تحمل نماید.
چرا اسلام چنین حکمی را وضع کرده است؟
برای فهم بعضی از مسائل دین اسلام چارهای جز تصویر مجموعه این دین نیست اگر یک چشم زیبا را از بدن جدا کنیم نفرتآور است و اگر یک چشم را در مجموعه بدن ببینم بسیار زیبا و به جا خواهد بود مجموعه تعالیم اسلام مانند یک معما است اگر تأکید اسلام بر عرض و ناموس و حفظ عفت عمومی و امنیت خانوادگی و مسائلی از این قبیل را لحاظ کنیم آنوقت شرائط و مواقف سنگسار را هم ملاحظه کنیم، خواهیم دید که این حکم بسیار حکیمانه و عادلانه است. این قتلی است که به طرز مخصوصی صورت میگیرد تا احدی جرأت تعدی به نوامیس مسلمین را نداشته باشد.
البته اگر این مرد و زن مجرد باشند و با این شرایط رابطه نامشروع آنان ثابت شود باید هر کدام 100 ضربه شلاق را تحمل کنند.
پس فکر نکنید به محض اینکه کسی مورد اتهام زنا قرار گرفت بلافاصله او را سنگسار کرده یا شلاق می زنند این چیزی جز اوهام و بی خبری از حقایق احکام قضائی اسلام نیست.
پرسیدم چرا فاحشهها خوشگلترن؟!
چرا پسرای دختر باز جذابترن؟!
چرا آدمای الکلی و سیگاری باحالترن؟!
چرا با اونایی که دیگران رو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟!
چرا اونایی که خیانت میکنن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، دروغ میگن موفقترن؟!
چرا همیشه بدا بهترن!؟
پرسید: .... پیش خدا یا مردم؟
دیگه چیزی نگفتم!
بىگمان گرامىترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.
إنّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ... [حجرات/13]
✅دینداری یعنی خانم محترم
لازم نیست از مغازه دار دو سطر تشکر کنی، یک تشکر و خداحافظی کوتاه کافیه...
✅دینداری یعنی آقـا!
مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
✅دینداری یعنی خانـم!
لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ...
✅دینداری یعنی آقـای فروشنـده !
شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی ... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
✅دینداری یعنی خانـم!
کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته ... حواست باشه.
✅دینداری یعنی آقـای فروشنـده !
تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
✅خانمها ... آقایون ... آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست ...
شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.
خانمی در مشاوره تلفنی میگفت: با دوست شوهرم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، مورد اعتماد شوهرم بود و من هم روی همین اساس ایشان را به خاطر قیافه مذهبی اش و دوستی با شوهرم قابل اعتماد می دانستم. روزی زنگ منزل به صدا در آمد. دوست شوهرم بود. بعد از سلام و تعارف های متداول به ایشان گفتم که شوهرم منزل نیست و سفر چند روزه ای رفته اند. ایشان خداحافظی کرد و رفت.
باور کردنی!!! نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند درب منزل. اما با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل.
با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم. لبخندی زد و گفت: ببینم تعارف نمی کنید بیاییم داخل؟
با تعجب گفتم دا...داخل؟!
ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند.
خندید و گفت: راستش می دونم، ولی چه کنم؟ دیگه نتونستم این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هایت کار دست دلم داده و اسیرم کرده.
بعد گفت با اجازه؛ دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد که بیاید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد.
بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم
نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم.
اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند، این که چگونه یک مرد مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان، غریبه ای را دوست خود می گیرد و او را به حریم خصوصی خود می آورد؟
***
سؤال: اشکال کار کجا بود؟
غیرت شوهر؟
دوست گزینی ناموفق؟
حیا و عفت این زن؟
رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟
شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زنان؟
ترکیب برخی موارد بالا؟
دستورات دین مانند احکام شرعی محرم نامحرم به نفع ماست یا خداوند؟
من مدتی است خیلی دروغ می گویم با اینکه هیچ اجباری در کار نیست مثلا دارم خاطره ای برای دوستان تعریف می کنم برای اینکه احساسات آنها را به هیجان بیاورم یا به خنده بیندازمشان چندتا دروغ چاشنی حرف هایم می کنم یا اگر از من بپرسند که وسایلت را به چه قیمتی خریده ای هرگز راستش را نمی گویم حتما کمی باید بالا پایین بگویم .
شنیده ام صلواتی هست که ثواب ده هزار صلوات را دارد لطفا سند آنرا برایم ارسال نمایید
(اللهم صلی علی سیدنا و نبینا محمد وآله ،ماختلف الملوان و تعاقب العصران ، و کر الجدیدان واستقبل الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل البیته منی التحیته والسلام)
پاسخ:
( شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت و گفت : مدتی بود که می خواستم رسول خدا (ص) را در خواب ببینم و غم خود را برایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته به این دولت رسیدم و جمال با کمال آن حضرت را در خواب دیدم و گفتم: یا رسول الله، هزار درهم قرض دارم و بر ادای آن قادر نیستم، می ترسم که اجل برسد آن بدهی در گردن من باقی بماند؛
آن حضرت فرمود: برو نزد محمود سبکتکین و آن مبلغ را از او بستان، عرض کردم : شاید از من باور نکند و نشان طلبد. فرمود: به او بگو به آن نشان که در اول شب ، سی هزار مرتبه بر من صلوات می فرستد و در آخر شب ، سی هزار مرتبه دیگر بر من صلوات می فرستد؛
سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قرض او را ادا کرد و هزار درهم دیگر نیز به او بخشید؛ اطرافیان سلطان تعجب کردند و گفتند: ای سلطان، حرف های این مرد را چگونه تصدیق می کنی و حال آن که ما در اول شب و آخر شب با تو هستیم و نمی بینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی و اگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد، نمی تواند که شصت هزار صلوات بفرستد.
سلطان محمود گفت: من از علما شنیده ام که هر که یک بار این صلوات را بفرستد گویا چنان است که ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است و من در اول شب سه مرتبه و در آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم. پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست و راست می گوید و این گریه من از شادی است. این صلوت چنین است:
اللهم صل علی سیدنا و نبینا محمد و آله، ما اختلف الملوان:
خدایا ، درود فرست بر مولای ما و پیامبر ما محمد و خاندانش، تا آن گاه که روز و شب می آیند و می روند،
و تعاقب العصران و کر الجدیدان و استقبل:
و بامداد و شامگاه پی در پی می شوند، و روزان و شبان به دنبال هم می رسند.
الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منی التحیه و السلام:
و آن دو ستاره قطبی بزرگ و کوچک روی می آورند؛ و روان او و خاندانش را از سوی من درود و سلام برسان.(1)
ولی در جواب پرسشگر محترم عرض می کنیم که دعای مذکور را فقط در منبع ذیل یافتیم و سند معتبری بر آن نیافتیم،
تمام سند آن یک خواب است که قابل اعتماد نیست. اگر کسی به قصد رجا بخواند مضمونش مضمون خوبی است.
پایگاه اطلاع رسانی مدرسه امیر المومنین آیت ا... مکارم شیرازی
پی نوشت:
1. حقى بروسوى اسماعیل، تفسیر روح البیان، ناشر دارالفکر، چاپ بیروت، سال چاپ بى تا، نوبت چاپ، ج7، ص 234.
روز جهانی(!) مجازی کوروش بزرگ
همان روزی که خود کوروش هم از آن اطلاعی ندارد چون بنده خدا چند روز قبل بابل را فتح کرد و منشورش را هم نوشت و رفت. اما به هر حال از نظر برادران کوروش پرست مرغ یک پا دارد و بس. خود کوروش هم الان از قبر بلند شود و شهادت دهد که آقا به جدتون قسم من چند روز قبل بابل را فتح کردم شما از کجا می گویید ۷ آبان بوده، اینها ساز خود را می زنند . تازه بعید هم نیست به خود کوروش هم انگ وطن فروشی و ... بزنند که چرا با آنها مخالفت می کند . راستش ما نفهمیدیم غیر از آقایان کوروش پرست آن هم در سطح اینترنت و یکی دو تا شبکه ی در پیت ماهواره ای چه کس دیگری این روز مجازی را جهانی می داند ؟ نمی دانم اگر خود بان کیمون بیانیه بدهد که روز جهانی کوروش وجود خارجی ندارد اینها را کفایت می کند یا نه؟
راستش وقتی این افراد را می بینم یاد این شعر ابن یمین می افتم:
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
با جست و جو در اینترنت برای یافتن منبع این دروغ ، اولین سایتی که به چشم می خورد بخش فارسی سایت ویکی پدیا است که در این مورد توضیح می دهد .(+)
همانطور که پیداست ، این روز به پیشنهاد سازمان بین المللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نامگذاری شده است پس یعنی سازمان ملل و جهانی بودن این روز منتفی است . به عبارت بهتر این روز در هیچ کجا ثبت نشده و هیچ رسمیتی ندارد بلکه فقط توسط این سازمان پیشنهاد داده شده . اما چه کسی این سازمان را بین المللی خوانده هنوز معلوم نیست. در خود سایت مزبور هم هیچ توضیحی درباره اینکه این نهاد، یک نهاد بین المللی است و به ثبت رسیده باشد به چشم نمی خورد. نه آدرسی، نه شماره تلفنی و نه چیزی دیگر در حالی که یک شرکت کوچک هم اینها را دارد چه برسد به یک سازمان بزرگ بین المللی. بگذریم از اینکه ما تا به حال اصلا نام این سازمان را هم نشنیده بودیم.
میزان دروغهایی که کورشپرستان پیرو حقوق بشر و زرتشتیزدگان پیرو راه راستی گفتهاند و میگویند، بیش از آنست که مجدداً نیاز به آوردن نمونه باشد و تاکنون در باره برخی از آنها سخن گفتهایم. اما سؤال اینجاست که اصولاً چه نیازی به این حجم از دروغ وجود داشته و چرا آنان تا این اندازه دروغ میبافند و تاریخ را جعل میکنند؟ یکی از پاسخهای این پرسش، ساده و کوتاه است: چون دستشان از اسناد و منابع تاریخی خالی است. چون هنگامی که اولین دروغهایشان فاش شد، بجای آنکه متنبه شوند و روش شرافتنمدانهتر و بهتری از تحریف و تخریب و نابودی فرهنگ و هویت مردم را در پیش گیرند، برای جبران آن دروغهای برملا شده، دست به ساختن و بافتن دروغهای تاریخی تازه یازیدند. دروغهایی که بصورت تصاعدی و انگلوار به اندازهای فراوان شده و رشد کرده که چونان ریسمانی سفت و سخت و چونان تارهای در هم تنیده بر دست و پای خودشان بسته شده و اینک در نهایت استیصال و درماندگی چارهای ندارند جز آنکه پاسخ هر منتقد منصف و واقعگرا و متکی به منابع را با چماقکشی و هرزهدرایی بدهند. اما این نیز ریسمان سختتر دیگری بر دست و پای آنان خواهد شد و نابودی دروغ را تسریع خواهد کرد. چنانکه امروزه چشمانداز امیدبخش آن از همه سو پیداست و نوید روزهایی را میدهد که مردمان این سرزمین ستمکشیده به دام سلطهگران و عنکبوتهای استتار کرده و ماران خوش خط و خال دیگری نیفتند.
البته باید یادآور شد که حساب کورشپرستان از اشخاص بعضاً خوشقلبی که طعمه و قربانی کورشپرستان هستند و مهملات آنان را از روی سادگی و سادهدلی باور میکنند، جداست.
و اما در ادامه ی صحبت های جناب
The first step is always the hardest
۲- دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
The hands that help are holier than the lips that pray
۳- کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
این جمله متعلق به هنری فرد آمریکایی صاحب کارخانه خودرو سازی فرد می باشد. اصل این جمله هم به این شکل بوده :
Nothing is particularly hard if you divide it into small jobs
بله دوستان! و نتیجه ی این دروغ ها و توهمات انسان را به کجاها که نمی برد. عکس زیر یکی از قربانیان این توهمات را به تصویر کشیده است .
شبکههای اجتماعی:
نکاتی در رد محتوای تصویر فوق (عربها به ما آموختند و ریشهی واژگان غذاء، نفر و پارس) بر اساس مطالعهٔ دقیق لغتنامه و با اطلاعاتی در زمینه زبانشناسی عرب:
۱- باید توجه داشته باشیم
غذا = ادرار شتر
غذاء= خورشت، طعام
بر همین اساس ما در محاوره واژهٔ غذا را اشتباه نوشته و همین سبب
شده این برداشت اشتباه ایجاد شود که «اعراب به ماآموختند که به
خوراک بگوییم غذا که خودشان به ادرار شتر میگویند» پس این رد
است! ما در محاوره اشتباه مینویسیم وگرنه در اصل غذا (ادرارشتر)
و غذاء (خوراک) بوده است!
۲- طبق قوانین زبانشناسی طبیعیست که اکثرمواقع چندمعنا برای یک
لفظ مشترک وضع میشود! دربارهٔ واژهٔ نفر هم این قضیه صادق
است! طبق لغتنامه واحد شمارش شتر و همچنین واحد شمارش دندان
نفر میباشد و همچنین به تعداد افراد بالای ۱۰ نفر اطلاق میشود و به
۳تا۱۰ تن اطلاق میشود! پس ارتباطی به اعراب پیدا نمیکند! ضمنا قابل
یادآوریست نام چندین ایل از قبایل اصیل ایرانی نفر بوده است! پس
این لفظ ریشه در زبان خودمان دارد!
۳- در جایی از این مطلب آمده است «اعراب به ما آموختند بجای
واق واق سگ بگوییم پارس که نام سرزمینمان است» این جمله
بسیار مضحک به نظر میرسد چرا که نویسنده کوچکترین آگاهی
به این مساله نداشته که در زبان عربی اصلا حرف (پ) وجود ندارد!!!
۴- کتاب «ریشههای تاریخی امثال و حکم» نوشتهٔ مهدی پرتوی آملی
که به بررسی تاریخی ریشههای ضربالمثلهای ایرانی پرداخته شده،
علت رواج این جمله (شاهنامه پایانش خوش است) را این میداند که
در گذشته هر کس «شاهنامه» میخواند و به ستایش سلطان محمود
غزنوی میرسید، از همت سلطان در تحسین «شاهنامه» خوشحال
میشد؛ اما با پایان یافتن «شاهنامه» و فهمیدن حقناشناسی
سلطان محمود در قبال فردوسی و کتابش، متوجه اشتباه خود
میشد. این روایت بعدها به ضربالمثل تبدیل شد و عاقلان به
هر کس که دست به کار نابخردانهای بزند و اصرار بر ادامهٔ آن
داشته باشد، میگویند: شاهنامه آخرش خوش است!
پس در واقع این جمله که
«اعراب به ما آموختند شاهنامه آخرش خوش است»،
بیاساس بوده و هیچ سندیت تاریخی ندارد!
پس دوستان، آگاهی بر اساس علم و تحقیق را جدی بگیریم تا گرفتار اندیشههای راسیسمی و نژادپرستانه نشویم!
سؤال:
باسلام، آیا انتساب مطلب زیر ـ که در سایتهای اینترنتی منتشر شده است ـ به حضرت آیتالله بهجت قدسسره صحت دارد؟
«آیتاللهالعظمی شیخ محمدتقی بهجت قدسسره در حاشیه قرآن شخصی خود این دستورالعمل را نوشته بودند: هر کس در بینالطلوعین، یعنی بین فجر کاذب و فجر صادق، (۵ دقیقه قبل از اذان صبح، تا ۵ دقیقه بعد از اذان) این ذکر را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده میشود، ولو اگر تشرف به خدمت امام زمان (عج) باشد: ۱۴ بار صلوات؛ ۴۰ بار یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی؛ ۱۴ بار صلوات».
پاسخ:
باسمه تعالی
با توجه به بررسیهای انجام شده و مراجعه به قرآن شخصی معظمله صحت مطلب فوق تکذیب میشود.
مرکز تنظیم و نشر آثار آیتاللهالعظمی بهجت قدسسره
آئین های ثابت و مورد علاقه ما ایرانی ها در جشن های عروسی که متاسفانه نه تنها از الگوی اسلامی تهی شده است، بلکه دیگر رنگ و نمای ایرانی خود را هم از دست داده، پیرایه های ضد فرهنگی و بی اساس و البته الگو سازی شده از برخی ازدواج های غیر مرسوم فرنگیست که در آنها رسوخ و بروز کرده و بتدریج سبب نابودی و به انزوا کشیده شدن مدل اسلامی آن میشود.
ازدواج هایی که تا دیروز نمایانگر فرهنگ غنی مکتب اسلامی بودند، حالا به یک پدیده غیر فرهنگی و زننده مبدل شده اند. ازدواج هایی که پیامد های منفی آن به مراتب بیشتر از ثبت لحظه های بیاد ماندنی در یک مجلس خصوصی هستند.
فرهنگ غربی نفوذ کرده در لایه لایه های زندگی جوان امروز جامعه ایران، توانسته است حیا و عفت را در میان همگان کمرنگ و بلکه بعضا به عاملی مزاحم برای مطرح شدن در اجتماع تبدیل گرداند و عفت دختران ما را به بازی گرگ مسلکان در لباس میش در بیاورد تا به راحتی تمام زیبایی و آراستگی خود را به نمایش عمومی بگذارند.
همین که در زنگ آغاز زندگیِ یک زوج جوان، شروط اسلامی قبل از عقد که همان حفظ حیاء و خودپوشاندن از نامحرم است، نادیده گرفته شود، باید جای خالی امر به معروف و نهی از منکر خانوادگی و پدر و مادر ها را در برخورد با ازدواج فرزندان احساس کرد، چرا که عدم رعایت این موارد بعضا سبب بروز مشکلاتی در آینده می شود.
به عنوان مثال آمار طلاق در ده سال گذشته، افزایش چشمگیری پیدا کرده است؛ آماری که گویا رکورد شکنی عادتش شده است. و بالتبع این وضعیت نابسامان نتیجه بی توجهی به مسائل اخلاقی و رعایت حیا و غیرت در میان زنان و مردان است.
آنچه اخیرا بیش از پیش در میان جوانان فراگیر شده است، مسئله ایجاد کارناوال های عروسی در خیابان ها با حضور و پوشش نامناسب زنان در این مراسمات، به بهانه شادی و برپایی جشن در خیابانهاست، که این شادی نه تنها از جنس شادی تعریف شده و صحیح در علم دین نیست بلکه باعث آزار و اذیت سایر مردم و فاصله گرفتن از برخی فرهنگ های ایرانی اسلامی شود.
توجه به در خواست های عمومی مردم مبنی بر برخورد با کاروان های عروسی که اقدام به ایجاد مزاحمت و سلب آسایش عمومی شهروندان و البته قبح زدایی از مسئله بی حجابی بانوان در اینگونه مراسمات، می نمایند، بایستی بصورت جدی در دستور کار قرار گیرد و با رانندگانی که بخواهند با رفتار های غیر اخلاقی و راه اندازی کاروان های عروسی و ایجاد سر و صداهای ناهنجار موجب اخلال در نظم عمومی و سلب آسایش دیگران شوند، باقاطعیت برخورد قانونی صورت پذیرد.
اما اینکه دقیقا کدام نهاد یا ارگان مسئول رسیدگی به این اوضاع نابسامان کارناوال هاست، پاسخی جز مرجع اصلی این امر یعنی پلیس را در پی نخواهد داشت. متاسفانه رنگ پلیس در مقابله با این کارناوال ها در سطح شهر به قدری کاهش یافته که عملا می توان گفت تماس گرفتن با پلیس برای مقابله با چنین رویدادها، کاری بی فایده ای به شمار می رود. و در کنار این، دستگاه ها و ارگان های فرهنگی کشور هم گویا به خواب زمستانی فرو رفته اند و نمی خواهند از آن بیدار شوند.
ظاهرا همه مسئولین و دست اندرکاران طبق یک قرارداد نانوشته تصمیم گرفته اند چشم خود را به روی مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه ببندند و بگذارند این جریان مسیر طبیعی خود را طی کند یا جامعه را در خود غرق کرده و دشمنان را به اهداف خود برساند یا خودجوشی در جامعه ایجاد شود و خودشان به داد خودشان برسند و دست فرهنگ بیگانه را از کشور و جوانان کوتاه کنند.